search this blog

Friday, June 4, 2010

اسلام و خانه خدا


تجدید بنای کعبه[۵۴]
کعبه نخستین بنایی است که در روی زمین ساخت شد.[۵۵] و در زمان حضرت آدم(علیه‌ السلام) توسط خود او درست شد، بعداً طوفان نوح(علیه‌السلام) باعث شد که ساختمان این خانه ویران شده و در ظاهر محو گردید. اسماعیل(علیه‌السلام) در حالی که به سن سی سالگی رسیده بود و پدرش ابراهیم(علیه‌السلام) در صدمین سال خود، به دستور خداوند مأمور بنای خانه کعبه شد، او از خدا خواست که مکان کعبه را تعیین کند. جبرئیل از طرف خدا به زمین آمد، و همان مکان سابق کعبه را خط مشی کرد و آنگاه ابراهیم(علیه‌السلام) آماده شد که در آن مکان، به تجدید بنای کعبه بپردازد.
اسماعیل(علیه‌السلام) از بیابان سنگ می‌آورد و پدرش دیوار کشی کعبه را انجام می‌داد، پس از آن به اسماعیل(علیه‌السلام) فرمود: «سنگی مناسب برایم بیاور تا آن را بر رکن قرار دهم تا برای مردم نشان و علامتی باشد...».
جبرئیل او را به «حجرالاسود» رهنمون شد و آن را برگرفت و در جایگاهش قرار داد، آن‌گاه که بنای خانه بالا رفت،‌برای ابراهیم(علیه‌السلام) بالا بردن سنگ‌ها دشوار آمد، روی سنگی ایستاد که همان مقام ابراهیم(علیه‌السلام) است و چون قسمتی از دیوار به پایان رسید، در حالی که روی آن سنگ قرار داشت، به سمت دیگر منتقل می‌شد و هر زمان از بنای دیواری فراغت می‌یافت، سنگ را به قسمت دیگر منتقل می‌ساخت و به همین ترتیب بود تا دیوارهای کعبه به پایان رسید.
ابراهیم(علیه‌السلام) برای کعبه، دو در قرار داد که یکی به طرف مغرب و دیگری به طرف مشرق باز می‌شد، سپس ایشان سقف کعبه را با چوبهایی پوشانید، قرآن در آیات متعددی به نام کعبه اشاره می‌کند.[۵۶]

[۵۴] - ر.ک: قصص قرآن: ص ۷۲ – تاریخ کامل:‌ج ۱، ص ۵۱ – مع الانبیاء فی القرآن: ص ۱۶۶.
[۵۵] - سوره آل عمران، آیه ۹۶.
[۵۶] - سوره بقره، آیه ۱۲۵ به بعد.


سوره ال عمران :
بگو خدا راست گفت پس از آيين ابراهيم كه حق‏گرا بود و از مشركان نبود پيروى كنيد (95)
در حقيقت نخستين خانه‏اى كه براى [عبادت] مردم نهاده شده همان است كه در مكه است و مبارك و براى جهانيان [مايه] هدايت است (96)
در آن نشانه‏هايى روشن است [از جمله] مقام ابراهيم است و هر كه در آن درآيد در امان است و براى خدا حج آن خانه بر عهده مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد و هر كه كفر ورزد يقينا خداوند از جهانيان بى‏نياز است (97)



سوره البقره :

و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه‏هاى خانه [كعبه] را بالا مى‏بردند [مى‏گفتند] اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى (127)
پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبه‏پذير مهربان (128)
پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه‏شان كند زيرا كه تو خود شكست‏ناپذير حكيمى (129)
و چه كسى جز آنكه به سبك‏مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمى‏تابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود (130)
هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم (131)
و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد (132)
آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مى‏پرستيم و در برابر او تسليم هستيم (133)
آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان مى‏كرده‏اند شما بازخواست نخواهيد شد (134)
و [اهل كتاب] گفتند يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت‏يابيد بگو نه بلكه [بر] آيين ابراهيم حق‏گرا [هستم] و وى از مشركان نبود (135)
بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده‏ايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمى‏گذاريم و در برابر او تسليم هستيم (136)
پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ايمان آورده‏ايد ايمان آوردند قطعا هدايت‏شده‏اند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايت‏خواهد كرد كه او شنواى داناست (137)

سوره الحج
و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد او مولاى شماست چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى (78)



یک مسئله را باید برای ذهنمان روشن کنیم و آن واژه اسلام است !
اسلام در معنی یعنی تسلیم و مسلمان یعنی کسی که تسلیم شده است و مسلمین یعنی تسلیم شدگان! اما شاید کمتر کسی سوال میکند که تسلیم به چه چیز یا چه کس یا چه تفکر ؟
پس مسلمان یعنی تسلیم شده ولی به چه چیز و چه کس یا چه تفکر ؟
و مسلمین یعنی تسلیم شدگان.اما به چه چیز؟
نکته ظریفی در این میان وجود دارد، محمد چیزی را بنا کرده به نام اسلام یعنی تسلیم ولی تسلیم به چه ؟ مردم که این نام را بر خود میگذارند تسلیم چه چیزی شده اند؟ در آیه 132 سوره بقره اینچنین آمده : و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد (132)

از اینگونه آیات درقرآن فراوان است ولی این یک طرفند بسیار زیرکانه است ! ابراهیم و یعقوب و دیگر انبیاء در کتاب مقدس حتما به فرزندان خود گفته بودند که مسلمان باشند و مسلمان بمیرند ولی این یک کلمه عربی به معنای تسلیم شدن یا تسلیم بودن است ، و اگر شخصی که عرب زبان است بخواهد در مورد این انبیاء صحبت کند میگوید که آنها نسبت به ایمان خود مسلمان بودند ونه به مفهوم اسلام و مسلمانی که محمد آنرا نام گذاری کرده است و معلوم نیست مقصود او از اسلام تسلیم به چه هست ؟! انبیاء کتاب مقدس همه میخواستند که قومشان مسلمان به مفهوم تسلیم شده به ایمان خود باشند ولی به یهوه صبایوت و نقشه او که برای قومش کشیده بود و هرگزفرزندان ابراهیم از ایمان پدرشان جدا نشدند و در تمامی کتب انبیاء میخوانیم که دائم گوشزد میکنند که خداوند با ابراهیم حرف زد و این وعده ها را به او داد و سرزمینی را به او نشان داد که به او خواهد داد. در واقع اینگونه نیست که ابراهیم برای خودش دین یا آئینی را آورده باشد که مختص پیروان خودش بوده و بعد از او موسی دینی دیگر را معرفی کرده برای پیروان خودش و همینطور عیسی ، بلکه همه آنها یک مسیر و همان ایمان ابراهیم را ادامه دادند که در هر زمانی خداوند به همان قوم با همان ایمان ابراهیمی چیزی را برای تکمیل نقشه اش و از طریق افرادی خاص از همان نسل میداد تا قوم او آماده و مهیا بشوند برای زمانی که خداوند خود در میان قومش آشکار شود که نهایت این نقشه بود و با این کار نقشه الهی کامل می شد، این کار با قیام و صعود عیسی مسیح که همان خداوند مجسم شده است به پایان رسید. اما نوشتن این آیات در قرآن این تصوررا در خواننده ایجاد می کند که مسلکی بنام اسلام از زمان ابراهیم بوده است واین را نوعی حقانیت برای محمد می دانند. در واقع نگارنده قرآن با این ترفند سعی می کند خود را از طریق اسماعیل که به نوعی فرزند ابراهیم محسوب می شود آئین نو ظهورخود را از طرف خداوند معرفی کند و در این میان کار عوام فریبی را تا جایی پیش میبرد که ابراهیم را هم مسلمان معرفی میکند. البته از لحاظ معنی لغوی رایج در فرهنگ اعراب کاملا درست است .زیرا که ابراهیم و تمامی انبیاء عهد عتیق از این نظر مسلمان بوده اند ولی تسلیم به خواست یهوه صبایوت خداوند آسمان و زمین کسی که قوم خودش را از دریای سرخ عبور داد و به ابراهیم وعده داد که تمامی سرزمینهایی را که به او نشان داده بود به او و ذریتش بدهد؛ تسلیم این بودند که خداوند توسط ساره همسر ابراهیم که اسحاق را در سن نود سالگی بدنیا آورد باعث برکت تمامی بشریت گردید.چنان که در کتاب مقدس در اول تواریخ مکتوب است نسل ایمانداران ازبوجود آمدن آدم از فرزندش شیث بود و از فرزندان نوح بعد از طوفان از نسل پسرش سام بود و از ابراهیم از فرزندش اسحاق بود.و وجود انبیاء بعد از این فرزندان که همگی از نسل اسحاق بودند این امر را ثابت میکند که نقشه خداوند بدرستی به پیش میرود.ولی بعد از گذشت چند هزار سال ناگهان شخصی از اعراب آمده و با جمع آوری احکامی از کتاب مقدس و دستکاری و جابجایی خیلی از مسائل تاریخی و جغرافیایی و اسامی و اضافه کردن داستانها و روایاتی به تقلید از آیین یهودیت کهنه و درست کردن شکلی ظاهری و سمت و سویی جدید در عبادت برای خود آیینی را ابداع کرد به نام اسلام و با متوسل شدن به خشونت به هدف ایجاد عدالت در جهان بنام خدا و ایجاد تئوریهای به ظاهر زیبا که در عمل باعث ایجاد روحیه غیر انسانی و دور شدن انسانها از خالق جهان میشود خود را به ابراهیم این مرد بزرگ ایمان متصل کرده و نسلهای بعدی پیرو این آیین جدید همچون کاتبان و فریسیان دوران عهد عتیق تا جایی به فریب مردم پرداختند که ادعا میکنند از زمان ابراهیم خود او و تمام فرزندانش همگی مسلمان به مفهوم آنچه محمد ابداع کرد بودند و در بعضی از روایات اسلامی نیز میگویند که ابراهیم یک مسجد را هم ساخته و ساختن خانه کعبه را هم کار ابراهیم و اسماعیل میدانند! در حالی که در کتاب مقدس کاملا واضح و روشن مکتوب است که خداوند نقشه اش از چه طریق دنبال شده .
به آیات زیر که از کتب مختلف کتاب مقدس آورده شده توجه فرمائید که آیا ایمان ابراهیم تا به زمان عیسی تغییر کرده و به نام دیگری خوانده شده؟ آیا نام یهوه صبایوت به نام دیگری تغییر پیدا کرده؟

پيدايش باب 28

10 و اما يعقوب، ازبئرشبع روانه شده، بسوي حَران رفت. 11 و به موضعي نزول كرده، در آنجا شب را بسر برد، زيرا كه آفتاب غروب كرده بود و يكي از سنگهاي آنجا را گرفته، زير سر خود نهاد و در همان جا بخسبيد. 12 و خوابي ديد كه ناگاه نردباني بر زمين برپا شده، كه سرش به آسمان مي‌رسد، و اينك فرشتگان خدا بر آن صعود و نزول مي كنند. 13 در حال، خداوند بر سر آن ايستاده، مي‌گويد: «من هستم يهوه، خداي پدرت ابراهيم، و خداي اسحاق. اين زميني راكه تو بر آن خفته‌اي به تو و به ذريت تو مي بخشم. 14 و ذريت تو مانند غبار زمين خواهند شد، و به مغرب و مشرق و شمال و جنوب منتشر خواهي شد، و از تو و از نسل تو جميع قبايل زمين بركت خواهند يافت. 15 و اينك من با تو هستم، و تو را در هر جايي كه روي، محافظت فرمايم تا تو را بدين زمين بازآورم، زيرا كه تا آنچه را به تو گفته‌ام، بجا نياورم، تو را رها نخواهم كرد.» 16 پس يعقوب از خواب بيدار شد و گفت: «البته يهوه در اين مكان است و من ندانستم.» 17 پس ترسان شده، گفت: «اين چه مكان ترسناكي است! اين نيست جز خانه خدا و اين است دروازه آسمان.» 18 بامدادان يعقوب برخاست و آن سنگي را كه زير سر خود نهاده بود، گرفت، و چون ستوني برپا داشت، و روغن بر سرش ريخت. 19 و آن موضع را بيت‌ئيل ناميد، لكن نام آن شهر اولاً لوز بود. 20 و يعقوب نذركرده، گفت: «اگر خدا با من باشد، و مرا در اين راه كه مي روم محافظت كند، و مرا نان دهد تا بخورم، و رخت تا بپوشم، 21 تا به خانه پدر خود به سلامتي برگردم، هرآينه يهوه، خداي من خواهد بود. 22 و اين سنگي راكه چون ستون برپا كردم، بيت‌الله شود، و آنچه به من بدهي، ده يك آن را به تو خواهم داد.»

خروج باب 3
13 موسي به خدا گفت: «اينك چون من نزد بني اسرائيل برسم، و بديشان گويم خداي پدران شما مرا نزد شما فرستاده است، و از من بپرسند كه نام او چيست، بديشان چه گويم؟» 14 خدا به موسي گفت: «هستم آنكه هستم.» و گفت: «به بني اسرائيل چنين بگو: اهْيَه (هستم) مرا نزد شما فرستاد.» 15 و خدا باز به موسي گفت: «به بني اسرائيل چنين بگو، يهوه خداي پدران شما، خداي ابراهيم و خداي اسحاق و خداي يعقوب، مرا نزد شما فرستاده، اين است نام من تا ابدالآباد، و اين است يادگاريِ من نسلاً بعد نسل.

( اگر ایمان دارید که خداوند هرگز دروغ نمی گوید پس به قول او هم اعتماد کنید و بدانید که تا ابدالاباد نام او یهوه باقی خواهد بود ، نه نام دیگری و نه اسم دیگری

اول پادشاهان باب 18

36 و در وقت گذرانيدن هديه عصري، ايليّاي نبي نزديك آمده، گفت: «اي يَهُوَه، خداي ابراهيم و اسحاق و اسرائيل، امروز معلوم بشود كه تو در اسرائيل خدا هستي و من بنده تو هستم و تمام اين كارها را به فرمان تو كرده ام. 37 مرا اجابت فرما اي خداوند! مرا اجابت فرما تا اين قوم بدانند كه تو يَهُوَه خدا هستي و اينكه دل ايشان را باز پس گردانيدي.

دوم تواريخ باب 20
1 و بعد از اين، بني موآب و بني عَمَّون و با ايشان بعضي از عَمّونيان، براي مقاتله با يَهُوشافاط آمدند. 2 و بعضي آمده، يَهُوشافاط را خبر دادند و گفتند: «گروه عظيمي از آن طرف دريا از ارام به ضد تو مي آيند؛‌ و اينك ايشان در حَصُّون تامار كه همان عَيْن جَدي باشد، هستند.» 3 پس يَهُوشافاط بترسيد و در طلب خداوند جزم نمود و در تمامي يهودا به روزه اعلان كرد. 4 و يهودا جمع شدند تا از خداوند مسألت نمايند و از تمامي شهرهاي يهودا آمدند تا خداوند را طلب نمايند. 5 و يَهُوشافاط درميان جماعت يهودا و اورشليم، در خانه خداوند، پيش روي صحن جديد بايستاد، 6 و گفت: «اي يَهُوَه، خداي پدران، ما، آيا تو در آسمان خدا نيستي و آيا تو بر جميع ممالك امّت ها سلطنت نمي نمايي؟ و در دست تو قوت و جبروت است و كسي نيست كه با تو مقاومت تواند نمود. 7 آيا تو خداي ما نيستي كه سكنه اين زمين را از حضور قوم خود اسرائيل اخراج نموده، آن را به ذريت دوست خويش ابراهيم تا ابدالاباد داده ........
و این هم افتخاری برای ایرانیان، نام کورش بزرگ پادشاه ایرانیان که در کتاب مقدس ثبت گردیده و همواره موجب قهر کسانی قرار گرفته که حقیقت را مخدوش کرده اند.
عزرا باب 1
1 و در سال اوّل كورش، پادشاه فارس تا كلام خداوند به زبان ارميا كامل شود، خداوند روح كورش پادشاه فارس را برانگيخت تا در تمامي ممالك خود فرماني نافذ كرد و آن را نيز مرقوم داشت و گفت: 2 «كورش پادشاه فارس چنين مي فرمايد: يهوه خداي آسمانها جميع ممالك زمين را به من داده و مرا امر فرموده است كه خانه اي براي وي در اورشليم كه در يهودا است بنا نمايم. 3 پس كيست از شما از تمامي قوم او كه خدايش با وي باشد؟ او به اورشليم كه در يهودا است،‌ برود و خانه يهوه را كه خداي اسرائيل و خداي حقيقي است، در اورشليم بنا نمايد. 4 و هركه باقي مانده باشد، در هر مكاني از مكان هايي كه در آنها غريب مي باشد، اهل آن مكان او را به نقره و طلا و اموال و چهارپايان علاوه بر هداياي تبرّعي به جهت خانه خدا كه در اورشليم است اعانت نمايند.» 5 پس رؤساي آباي يهودا و بنيامين و كاهنان و لاويان با همه كساني كه خدا روح ايشان را برانگيزانيده بود برخاسته، روانه شدند تا خانه خداوند را كه در اورشليم است بنا نمايند. 6 و جميع همسايگان ايشان، ايشان را به آلات نقره و طلا و اموال و چهارپايان و تحفه ها، علاوه بر همه هداياي تَبَرعّي اعانت كردند. 7 و كورش پادشاه ظروف خانه خداوند را كه نبوكد نّصر آنها را از اورشليم آورده و در خانه خدايان خود گذاشته بود، بيرون آورد. 8 و كورش پادشاه فارس، آنها را از دست مِتْرَدات، خزانه دار خود بيرون آورده، به شيشَبّصر رئيس يهوديان شمرد. 9 وعدد آنها اين است: سي طاس طلا و هزار طاس نقره و بيست و نه کارد، 10 و سي جام طلا و چهارصد و ده جام نقره از قسم دوّم و هزار ظرف ديگر. 11 تمامي ظروف طلا و نقره و پنجهزار و چهارصد بود و شيشبّصر همه آنها را با اسيراني كه از بابل به اورشليم مي رفتند برد.

مزبور72

17 نام او تا ابدالآباد باقي خواهد ماند. اسم او پيش آفتاب دوام خواهد كرد. آدميان در او براي يكديگر بركت خواهند خواست و جميع امّت هاي زمين او را خوشحال خواهند خواند. 18 متبارك باد يهوه خدا كه خداي اسرائيل است. كه او فقط كارهاي عجيب مي كند.

اشعیای نبی باب 41

15 اينك تو را گردون تيز نو دندانه دار خواهم ساخت و كوهها را پايمال كرده،‌ خرد خواهي نمود و تلّها را مثل كاه خواهي ساخت. 16 آنها را خواهي افشاند و باد آنها را برداشته، گردباد آنها را پراكنده خواهد ساخت. ليكن تو از خداوند شادمان خواهي شد و به قدوس اسرائيل فخر خواهي نمود. 17 فقيران و مسكينان آب را مي جويند و نمي يابند و زبان ايشان از تشنگي خشك مي شود. من كه يهوه هستم ايشان را اجابت خواهم نمود. خداي اسرائيل هستم ايشان را ترك نخواهم كرد. 18 بر تلّهاي خشك نهرها و در ميان واديها چشمه ها جاري خواهم نمود. و بيابان را به بركه آب و زمين خشك را به چشمه هاي آب مبّدل خواهم ساخت. 19 در بيابان سرو آزاد و شطيم و آس و درخت زيتون را خواهم گذاشت و در صحرا صنوبر و كاج و چنار را با هم غرس خواهم نمود. 20 تا ببينند و بدانند و تفكّر نموده، با هم تأمّل نمايند كه دست خداوند اين را كرده و قدّوس اسرائيل اين را ايجاد نموده است.

حزقيال باب 44
1 و مرا به راه دروازه مُقدَس بيروني كه به سمت مشرق متوّجه بود، باز آورد و آن بسته شده بود. 2 و خداوند مرا گفت: «اين دروازه بسته بماند و گشوده نشود و هيچ كس از آن داخل نشود زيرا كه يهوه خداي اسرائيل از آن داخل شده، لهذا بسته بماند.

صفنیا باب 2

8 ملامت موآب و سرزنش بني عَمُّون را شنيدم كه چگونه قوم مرا ملامت مي كنند و بر سرحدِّ ايشان فخر مي نمايند. 9 بنابراين، يهوه صبايوت خداي اسرائيل مي گويد: به حيات خودم قَسم كه موآب مثل سَدوم و بني عَمّون مثل عَمّوره خواهد شد. محّل خارها و حفره هاي نمك و ويراني ابدي خواهد شد. بقيّه قوم من آنها را غارت خواهند نمود و بقيّه امّت من ايشان را به تصرّف خواهند آورد. 10 اين به سبب تكبّر ايشان بر ايشان وارد خواهد آمد زيرا كه قوم يهوه صبايوت را ملامت نموده، بر ايشان فخر كردند.

انجیل یوحنا باب 8

51 آمين آمين به شما مي‌گويم، اگر كسي كلام مرا حفظ كند، موت را تا به ابد نخواهد ديد.» 52 پس يهوديان بدو گفتند: «الآن دانستيم كه ديو داري! ابراهيم و انبيا مردند و تو مي‌گويي اگر كسي كلام مرا حفظ كند، موت را تا به ابد نخواهد چشيد. 53 آيا تو از پدر ما ابراهيم كه مُرد و انبيايي كه مُردند بزرگتر هستي؟ خود را كِه مي‌داني؟» 54 عيسي در جواب داد: «اگر خود را جلال دهم، جلال من چيزي نباشد. پدر من آن است كه مرا جلال مي‌بخشد، آن كه شما مي‌گوييد خداي ما است. 55 و او را نمي‌شناسيد، امّا من او را مي‌شناسم و اگر گويم او را نمي‌شناسم مثل شما دروغگو مي‌باشم. ليكن او را مي‌شناسم و قول او را نگاه مي‌دارم. 56 پدر شما ابراهيم شادي كرد بر اين كه روز مرا ببيند و ديد و شادمان گرديد.» 57 يهوديان بدو گفتند: «هنوز پنجاه سال نداري و ابراهيم را ديده‌اي؟» 58 عيسي بديشان گفت: «آمين آمين به شما مي‌گويم كه پيش از آن كه ابراهيم پيدا شود من هستم.»

غلاتیان باب 4
21 شما که مي‌خواهيد زير شريعت باشيد، به من بگوييد، آيا از آنچه شريعت مي‌گويد آگاه نيستيد؟ 22 زيرا نوشته شده که ابراهيم دو پسر داشت، يکي از کنيزي و ديگري از زني آزاد. 23 پسر کنيز به‌‌شيوه معمولِ انساني تولد يافت؛ امّا تولد پسرِ زنِ آزاد، حاصل وعده بود. 24 اين را مي‌توان تمثيل‌وار تلقي کرد. اين دو زن، به دو عهد اشاره دارند. يکي از کوه سيناست، که فرزنداني براي بندگي مي‌زايد: او هاجر است. 25 هاجر سيناست، که کوهي است در عربستان، و بر شهر اورشليم کنوني انطباق دارد، زيرا با فرزندانش در بندگي به‌‌سر مي‌بَرد. 26 امّا اورشليمِ بالا آزاد است، که مادر همه ماست. 27 چرا‌که نوشته شده است: شاد باش، اي نازا، اي که فرزندان نمي‌زايي؛ فرياد کن و بانگ شادي برآور، اي که درد زايمان نکشيده‌اي؛ زيرا فرزندان زن بي‌کس از فرزندان زن شويمند بيشترند. 28 امّا شما اي برادران، همچون اسحاق فرزندان وعده‌ايد. 29 در آن زمان، پسري که به‌‌شيوه معمولِ انساني زاده شد، او را که به‌‌مدد روح به دنيا آمد آزار مي‌داد. امروز نيز چنين است. 30 امّا کتاب چه مي‌گويد؟ کنيز و پسرش را بيرون کن، زيرا پسر کنيز هرگز با پسر زن آزاد وارث نخواهد شد. 31 پس اي برادران، ما فرزندان کنيز نيستيم، بلکه از زن آزاديم.


No comments:

Post a Comment