
امیدوارم که با مطالعه چگونگی دادن شریعت ( تورات ) از طرف خداوند به موسی به این مسائل توجه بیشتری نشان دهید. ادبیات کلام خداوند و مقایسه کردن آن با ادبیات قرآن . پیوستگی باب های کتاب مقدس که در تمامی این کتاب کاملان قابل مشاهده است و این چند باب تنها برای مطالعه در مورد شریعت است میتوانید با مطالعه کامل کتاب مقدس موضوع یکپارچگی و پیوستگی آن را درک کنید کتابهایی که مجموعا کتاب مقدس را تشکیل میدهند توسط افراد مختلف و در طول قرنها نوشته شده ولی گویا که توسط یک شخص نوشته شده که اینگونه یکدست و موذون است ، در واقع اینگونه هم هست زیرا که توسط روح خداوند، روح القدس بیان شده. موضوع جالب جزئیات مطرح شده در کتاب مقدس است که توسط خداوند بیان شده .
ترجمه قديم خروج باب 19
1 و در ماه سوم از بيرون آمدن بني اسرائيل از زمين مصر، در همان روز به صحراي سينا آمدند. 2 و از رَفيديم كوچ كرده، به صحراي سينا رسيدند، و در بيابان اردو زدند، و اسرائيل در آنجا در مقابل كوه فرود آمدند. 3 و موسي نزد خدا بالا رفت، و خداوند از ميان كوه او را ندا درداد وگفت: «به خاندان يعقوب چنين بگو، و بنياسرائيل را خبر بده: 4 شما آنچه راكه من به مصريان كردم، ديدهايد، و چگونه شما را بر بالهاي عقاب برداشته، نزد خود آوردهام. 5 و اكنون اگر آواز مرا فيالحقيقه بشنويد، و عهد مرا نگاه داريد، همانا خزانه خاص من از جمع قومها خواهيد بود. زيرا كه تمامي جهان، از آن من است. 6 و شما براي من مملكت كهنه و امت مقدس خواهيد بود. اين است آن سخناني كه به بنياسرائيل ميبايد گفت.» 7 پس موسي آمده، مشايخ قوم را خواند، و همه اين سخنان راكه خداوند او را فرموده بود، بر ايشان القا كرد. 8 و تمامي قوم به يك زبان در جواب گفتند: «آنچه خداوند امر فرموده است، خواهيم كرد.» و موسي سخنان قوم را باز به خداوند عرض كرد. 9 و خداوند به موسي گفت: «اينك من در ابر مُظِلم نزد تو ميآيم، تا هنگامي كه به تو سخن گويم قوم بشنوند، و بر تو نيز هميشه ايمان داشته باشند.» پس موسي سخنان قوم را به خداوند باز گفت. 10 خداوند به موسي گفت: «نزد قوم برو و ايشان را امروز و فردا تقديس نما، و ايشان رخت خود را بشويند. 11 و در روز سوم مهيا باشيد، زيرا كه در روز سوم خداوند در نظر تمامي قوم بر كوه سينا نازل شود. 12 و حدود براي قوم از هر طرف قرار ده، و بگو: باحذر باشيد از اينكه به فراز كوه برآييد، يا دامنه آن را لمس نماييد، زيرا هركه كوه را لمس كند، هرآينه كشته شود. 13 دست بر آن گذارده نشود بلكه يا سنگسار شود يا به تير كشته شود، خواه بهايم باشد خواه انسان، زنده نماند. امّا چون كرنّا نواخته شود، ايشان به كوه برآيند. » 14 پس موسي ازكوه نزد قوم فرود آمده، قوم را تقديس نمود و رخت خود را شستند. 15 و به قوم گفت: «در روز سوم حاضر باشيد، و به زنان نزديكي منماييد.» 16 و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح، كه رعدها و برقها و ابر غليظ بر كوه پديد آمد، و آواز كرناي بسيار سخت، بطوري كه تمامي قوم كه در لشكرگاه بودند، بلرزيدند. 17 و موسي قوم را براي ملاقات خدا از لشكرگاه بيرون آورد، و در پايان كوه ايستادند. 18 و تمامي كوه سينا را دود فرو گرفت، زيرا خداوند در آتش بر آن نزول كرد، و دورش مثل دود كورهاي بالا ميشد، و تمامي كوه سخت متزلزل گرديد. 19 و چون آواز كرنا زياده و زياده سخت نواخته ميشد، موسي سخن گفت، و خدا او را به زبان جواب داد. 20 و خداوند بركوه سينا بر قله كوه نازل شد، و خداوند موسي را به قله كوه خواند، و موسي بالا رفت. 21 و خداوند به موسي گفت: «پايين برو و قوم را قدغن نما، مبادا نزد خداوند براي نظر كردن، از حد تجاوز نمايند، كه بسياري از ايشان هلاك خواهند شد. 22 و كهنه نيز كه نزد خداوند ميآيند، خويشتن را تقديس نمايند، مبادا خداوند بر ايشان هجوم آورد.» 23 موسي به خداوند گفت: «قوم نمي توانند به فراز كوه سينا آيند، زيرا كه تو ما را قدغن كرده، گفتهاي كوه را حدود قرار ده و آن را تقديس نما.» 24 خداوند وي را گفت: «پايين برو و تو و هارون همراهت برآييد، اما كهنه و قوم از حد تجاوز ننمايند، تا نزد خداوند بالا بيايند، مبادا بر ايشان هجوم آورد.» 25 پس موسي نزد قوم فرود شده، بديشان سخن گفت.
ترجمه قديم خروج باب 20
1 و خدا تكلم فرمود و همه اين كلمات را بگفت: 2 «من هستم يهوه، خداي تو، كه تو را از زمين مصر و از خانه غلامي بيرون آوردم. 3 تو را خدايان ديگر غير از من نباشد. 4 «صورتي تراشيده و هيچ تمثالي از آنچه بالا در آسمان است، و از آنچه پايين در زمين است، و از آنچه در آب زير زمين است، براي خود مساز. 5 نزد آنها سجده مكن، و آنها را عبادت منما، زيرا من كه يهوه، خداي تو مي باشم، خداي غيور هستم، كه انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم از آناني كه مرا دشمن دارند ميگيرم. 6 و تا هزار پشت بر آناني كه مرا دوست دارند و احكام مرا نگاه دارند، رحمت مي كنم. 7 «نام يهوه، خداي خود را به باطل مبر، زيرا خداوند كسي را كه اسم او را به باطل برد، بي گناه نخواهد شمرد. 8 «روز سبَّت را ياد كن تا آن را تقديس نمايي. 9 شش روز مشغول باش و همه كارهاي خود را بجا آور. 10 اما روز هفتمين، سبَّت يهوه، خداي توست. در آن هيچ كار مكن، تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنيزت و بهيمهات و مهمان تو كه درون دروازههاي تو باشد. 11 زيراكه در شش روز، خداوند آسمان و زمين و دريا و آنچه را كه در آنهاست بساخت، و در روز هفتم آرام فرمود. از اين سبب خداوند روز هفتم را مبارك خوانده، آن را تقديس نمود. 12 پدر و مادر خود را احترام نما، تا روزهاي تو در زميني كه يهوه خدايت به تو ميبخشد، دراز شود. 13 قتل مكن. 14 زنا مكن. 15 دزدي مكن. 16 بر همسايه خود شهادت دروغ مده. 17 به خانه همسايه خود طمع مورز، و به زن همسايهات و غلامش و كنيزش و گاوش و الاغش و به هيچ چيزي كه از آن همسايه تو باشد، طع مكن.» 18 و جميع قوم رعدها و زبانههاي آتش و صداي كرنا و كوه را كه پر از دود بود ديدند، و چون قوم اين را بديدند لرزيدند، و از دور بايستادند. 19 و به موسي گفتند: «تو به ما سخن بگو و خواهيم شنيد، اما خدا به ما نگويد، مبادا بميريم.» 20 موسي به قوم گفت: «مترسيد زيرا خدا براي امتحان شما آمده است، تا ترس او پيش روي شما باشد و گناه نكنيد.» 21 پس قوم از دور ايستادند و موسي به ظلمت غليظ كه خدا در آن بود، نزديك آمد. 22 و خداوند به موسي گفت: «به بنياسرائيل چنين بگو: شما ديديد كه از آسمان به شما سخن گفتم: 23 با من خدايان نقره مسازيد و خدايان طلا براي خود مسازيد. 24 مذبحي از خاك براي من بساز، و قربانيهاي سوختني خود و هداياي سلامتي خود را از گله و رمه خويش بر آن بگذران، در هر جايي كه يادگاري براي نام خود سازم، نزد تو خواهم آمد، و تو را بركت خواهم داد. 25 و اگر مذبحي از سنگ براي من سازي، آن را از سنگهاي تراشيده بنا مكن، زيرا اگر افزار خود را بر آن بلند كردي، آن را نجس خواهي ساخت. 26 و بر مذبح من از پلهها بالا مرو، مبادا عورَت تو بر آن مكشوف شود.»
ترجمه قديم خروج باب 21
1 «و اين است احكامي كه پيش ايشان ميگذاري: 2 اگر غلام عبري بخري، شش سال خدمت كند، و روز هفتمين، بيقيمت، آزاد بيرون رود. 3 اگر تنها آمده، تنها بيرون رود و اگر صاحب زن بوده، زنش همراه او بيرون رود. 4 اگر آقايش زني بدو دهد و پسران يا دختران برايش بزايد، آنگاه زن و اولادش از آن آقايش باشند، و آن مرد تنها بيرون رود. 5 ليكن هرگاه آن غلام بگويد كه هرآينه آقايم و زن و فرزندان خود را دوست ميدارم و نميخواهم كه آزاد بيرون روم، 6 آنگاه آقايش او را به حضور خدا بياورد، و او را نزديك در يا قايمه در برساند، و آقايش گوش او را با درفشي سوراخ كند، و او وي را هميشه بندگي نمايد. 7 «اما اگر شخصي، دختر خود را به كنيزي بفروشد، مثل غلامان بيرون نرود. 8 هرگاه به نظر آقايش كه او را براي خود نامزد كرده است ناپسند آيد، بگذارد كه او را فديه دهند، اما هيج حق ندارد كه او را به قوم بيگانه بفروشد، زيرا كه بدو خيانت كرده است. 9 و هرگاه او را به پسر خود نامزد كند، موافق رسم دختران با او عمل نمايد. 10 اگر زني ديگر براي خود گيرد، آنگاه خوراك و لباس و مباشرت او را كم نكند. 11 و اگر اين سه چيز را براي او نكند، آنگاه بي قيمت و رايگان بيرون رود. 12 «هركه انساني را بزند و او بميرد، هر آينه كشته شود. 13 اما اگر قصد او نداشت، بلكه خدا وي را بدستش رسانيد، آنگاه مكاني براي تو معين كنم تا بدانجا فرار كند. 14 ليكن اگر شخصي عمدأ بر همسايه خود آيد، تا او را به مكر بكشد، آنگاه او را از مذبح من كشيده، به قتل برسان. 15 «و هركه پدر يا مادر خود را زند، هرآينه كشته شود. 16 «و هر كه آدمي را بدزدد و او را بفروشد يا در دستش يافت شود، هرآينه كشته شود. 17 «و هركه پدر يا مادر خود را لعنت كند، هرآينه كشته شود. 18 «و اگر دو مرد نزاع كنند، و يكي ديگري را به سنگ يا به مشت زند، و او نميرد ليكن بستري شود، 19 اگر برخيزد و با عصا بيرون رود، آنگاه زننده او بي گناه شمرده شود، اما عوض بيكاري اش را ادا نمايد، و خرج معالجه او را بدهد. 20 «و اگر كسي غلام يا كنيز خود را به عصا بزند، و او زير دست او بميرد، هرآينه انتقام او گرفته شود. 21 ليكن اگر يك دو روز زنده بماند، از او انتقام كشيده نشود، زيرا كه زرخريد اوست. 22 «و اگر مردم جنگ كنند، و زني حامله را بزنند، و اولاد او سقط گردد، و ضرري ديگر نشود، البته غرامتي بدهد موانق آنچه شوهر زن بدو گذارد، و به حضور داوران ادا نمايد. 23 و اگر اذيتي ديگر حاصل شود، آنگاه جان به عوض جان بده، 24 و چشم به عوض چشم، و دندان به عوض دندان، و دست به عوض دست، و پا به عوض پا، 25 و داغ به عوض داغ، و زخم به عوض زخم، و لطمه به عوض لطمه. 26 «و اگر كسي چشم غلام يا چشم كنيز خود را بزند كه ضايع شود، او را به عوض چشمش آزاد كند. 27 و اگر دندان غلام يا دندان كنيز خود را بيندازد، او را به عوض دندانش آزاد كند. 28 «و هرگاه گاوي به شاخ خود مردي يا زني را بزند كه او بميرد، گاو را البته سنگسار كنند، و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بيگناه باشد. 29 و ليكن اگر گاو قبل از آن شاخزن ميبود، و صاحبش آگاه بود، و آن را نگاه نداشت، و او مردي يا زني را كشت، گاو را سنگسار كنند، و صاحبش را نيز به قتل رسانند. 30 و اگر ديه بر او گذاشته شود، آنگاه براي فديه جان خود هرآنچه بر او مقرر شود، ادا نمايد. 31 خواه پسر خواه دختر را شاخ زده باشد، به حسب اين حكم با او عمل كنند. 32 اگر گاو، غلامي يا كنيزي را بزند، سي مثقال نقره به صاحب او داده شود، و گاو سنگسار شود. 33 «و اگر كسي چاهي گشايد يا كسي چاهي حفر كند و آن را نپوشاند، و گاوي يا الاغي در آن افتد، 34 صاحب چاه عوض او را بدهد، و قيمتش را به صاحبش ادا نمايد، و ميته از آن او باشد. 35 «و اگر گاو شخصي، گاو همسايه او را بزند، و آن بميرد پس گاو زنده را بفروشند، و قيمت آن را تقسيم كنند، و ميته را نيز تقسيم نمايند. 36 اما اگر معلوم بوده باشد كه آن گاو قبل از آن شاخزن ميبود، و صاحبش آن را نگاه نداشت، البته گاو به عوض گاو بدهد و ميته از آن او باشد.
ترجمه قديم خروج باب 22
1 «اگر كسي گاوي يا گوسفندي بدزدد، و آن را بكشد يا بفروشد، به عوض گاو پنج گاو، و به عوض گوسفند چهار گوسفند بدهد. 2 اگر دزدي در رخنه كردن گرفته شود، و او را بزنند بطوري كه بميرد، بازخواست خون براي او نباشد. 3 اما اگر آفتاب بر او طلوع كرد، بازخواست خون براي او هست. البته مكافات بايد داد، و اگر چيزي ندارد، به عوض دزدي كه كرد، فروخته شود. 4 اگر چيزي دزديده شده، از گاو يا الاغ يا گوسفند زنده در دست او يافت شود، دو مقابل آن را رد كند. 5 «اگركسي مرتعي يا تاكستاني را بچراند، يعني مواشي خود را براند تا مرتع ديگري را بچراند، از نيكوترين مرتع و از بهترين تاكستان خود عوض بدهد. 6 «اگر آتشي بيرون رود، و خارها را فراگيرد و بافههاي غله يا خوشههاي نادرويده يا مزرعهاي سوخته گردد، هركه آتش را افروخته است، البته عوض بدهد. 7 «اگر كسي پول يا اسباب نزد همسايه خود امانت گذارد، و از خانه آن شخص دزديده شود، هرگاه دزد پيدا شود، دو چندان رد نمايد. 8 و اگر دزد گرفته نشود، آنگاه صاحب خانه را به حضور حكام بياورند، تا حكم شود كه آيا دست خود را بر اموال همسايه خويش دراز كرده است يا نه. 9 در هر خيانتي از گاو و الاغ و گوسفند و رخت و هر چيز گم شده، كه كسي بر آن ادعا كند، امر هر دو به حضور خدا برده شود، و بر گناه هركدام كه خدا حكم كند، دو چندان به همسايه خود رد نمايد. 10 «اگركسي الاغي يا گاوي يا گوسفندي يا جانوري ديگر به همسايه خود امانت دهد، و آن بميرد يا پايش شكسته شود يا دزديده شود، و شاهدي نباشد، 11 قسم خداوند در ميان هر دو نهاده شود، كه دست خود را به مال همسايه خويش دراز نكرده است. پس مالكش قبول بكند و او عوض ندهد. 12 ليكن اگر از او دزديده شد، به صاحبش عوض بايد داد. 13 و اگر دريده شد، آن را براي شهادت بياورد، و براي دريده شده، عوض ندهد. 14 و اگر كسي حيواني از همسايه خود عاريت گرفت، و پاي آن شكست يا مرد، و صاحبش همراهش نبود، البته عوض بايد داد. 15 اما اگر صاحبش همراهش بود، عوض نبايد داد، و اگر كرايه شد، براي كرايه آمده بود. 16 «اگر كسي دختري را كه نامزد نبود فريب داده، با او هم بستر شد، البته ميبايد او را زن منكوحه خويش سازد. 17 و هرگاه پدرش راضي نباشد كه او را بدو دهد، موافق مهر دوشيزگان نقدي بدو بايد داد. 18 «زن جادوگر را زنده مگذار. 19 «هركه با حيواني مقاربت كند، هرآينه كشته شود. 20 «هركه براي خداي غير از يهوه و بس قرباني گذراند، البته هلاك گردد. 21 «غريبي را اذيت مرسانيد و بر او ظلم مكنيد، زيرا كه در زمين مصر غريب بوديد. 22 «بر بيوه زن يا يتيم ظلم مكنيد. 23 و هرگاه بر او ظلم كردي، و او نزد من فرياد برآورد، البته فرياد او را مستجاب خواهم فرمود 24 و خشم من مشتعل شود، و شما را به شمشير خواهم كشت، و زنان شما بيوه شوند و پسران شما يتيم. 25 « اگر نقدي به فقيري از قوم من كه همسايه تو باشد قرض دادي، مثل رباخوار با او رفتار مكن و هيچ سود بر او مگذار. 26 «اگر رخت همسايه خود را به گرو گرفتي، آن را قبل از غروب آفتاب بدو رد كن، 27 زيراكه آن فقط پوشش او و لباس براي بدن اوست؛ پس در چه چيز بخوابد؟ و اگر نزد من فرياد برآورد، هر آينه اجابت خواهم فرمود، زيرا كه من كريم هستم. 28 «به خدا ناسزا مگو و رئيس قوم خود را لعنت مكن. 29 «درآوردن نوبر غله و عصير رز خود تاخير منما. و نخست زاده پسران خود را به من بده. 30 با گاوان و گوسفندان خود چنين بكن. هفت روز نزد مادر خود بماند و در روز هشتمين آن را به من بده. 31 « و براي من مردان مقدس باشيد، و گوشتي را كه در صحرا دريده شود مخوريد؛ آن را نزد سگان بيندازيد.
ترجمه قديم خروج باب 23
1 «خبر باطل را انتشار مده، و با شريران همداستان مشو، كه شهادت دروغ دهي. 2 « پيروي بسياري براي عمل بد مكن؛ و در مرافعه، محِض متابعتِ كثيري، سخني براي انحراف حق مگو. 3 و در مرافعه فقير نيز طرفداري او منما. 4 « اگر گاو يا الاغ دشمن خود را يافتي كه گم شده باشد، البته آن را نزد او باز بياور. 5 اگر الاغ دشمن خود را زير بارش خوابيده يافتي، و از گشادن او روگردان هستي، البته آن را همراه او بايد بگشايي. 6 «حق فقير خود را در دعوي او منحرف مساز. 7 از امر دروغ اجتناب نما و بي گناه و صالح را به قتل مرسان زيرا كه ظالم را عادل نخواهم شمرد. 8 « و رشوت مخور زيرا كه رشوت بينايان را كور ميكند و سخن صديقان را كج ميسازد. 9 « و بر شخص غريب ظلم منما زيرا كه از دل غريبان خبر داريد، چونكه در زمين مصر غريب بوديد. 10 «و شش سال مزرعه خود را بكار و محصولش را جمع كن، 11 ليكن در هفتمين آن را بگذار و ترك كن تا فقيران قوم تو از آن بخورند و آنچه از ايشان باقي ماند، حيوانات صحرا بخورند. همچنين با تاكستان و درختان زيتون خود عمل نما. 12 « شش روز به شغل خود بپرداز و در روز هفتمين آرام كن تا گاوت و الاغت آرام گيرند و پسر كنيزت و مهمانت استراحت كنند. 13 « و آنچه را به شما گفتهام، نگاه داريد و نام خدايان غير را ذكر مكنيد، از زبانت شنيده نشود. 14 « در هر سال سه مرتبه عيد براي من نگاه دار. 15 عيد فطير را نگاه دار، و چنانكه تو را امر فرمودهام، هفت روز نان فطير بخور در زمان معين در ماه ابيب، زيرا كه در آن از مصر بيرون آمدي. و هيچ كس به حضور من تهي دست حاضر نشود. 16 و عيد حصاد نوبر غلات خود راكه در مزرعه كاشتهاي، و عيد جمع را در آخر سال وقتي كه حاصل خود را از صحرا جمع كردهاي. 17 در هر سال سه مرتبه همه ذكورانت به حضور خداوند يهوه حاضر شوند. 18 «خون قرباني مرا با نان خميرمايه دار مگذران و پيه عيد من تا صبح باقي نماند. 19 « نوبر نخستين زمين خود را به خانه يهوه خداي خود بياور؛ «و بزغاله را در شير مادرش مپز. 20 «اينك من فرشتهاي پيش روي تو ميفرستم تا تو را در راه محافظت نموده، بدان مكاني كه مهيا كردهام برساند. 21 از او با حذر باش و آواز او را بشنو و از او تَمَرُّد منما زيرا گناهان شما را نخواهد آمرزيد، چونكه نام من در اوست. 22 و اگر قول او را شنيدي و به آنچه گفتهام عمل نمودي، هرآينه دشمن دشمنانت و مخالف مخالفانت خواهم بود، 23 زيرا فرشته من پيش روي تو ميرود و تو را به اَموريان و حتيان و فرزيان و كنعانيان و حويان و يبوسيان خواهد رسانيد و ايشان را هلاك خواهم ساخت. 24 خدايان ايشان را سجده منما و آنها را عبادت مكن و موافق كارهاي ايشان مكن، البته آنها را منهدم ساز و بتهاي ايشان را بشكن. 25 و يهوه، خداي خود را عبادت نماييد تا نان و آب تو را بركت دهد و بيماري را از ميان تو دور خواهم كرد، 26 و در زمينت سقط كننده و نازاد نخواهد بود و شماره روزهايت را تمام خواهم كرد. 27 و خوف خود را پيش روي تو خواهم فرستاد و هر قومي را كه بديشان برسي متحير خواهم ساخت و جميع دشمنانت را پيش تو روگردان خواهم ساخت. 28 و زنبورها پيش روي تو خواهم فرستاد تا حويان و كنعانيان و حتيان را از حضورت برانند. 29 ايشان را در يك سال از حضور تو نخواهم راند، مبادا زمين ويران گردد و حيوانات صحرا بر تو زياده شوند. 30 ايشان را از پيش روي تو به تدريج خواهم راند تا كثير شوي و زمين را متصرف گردي. 31 و حدود تو را از بحر قلزم تا بحر فلسطين، و از صحرا تا نهر فرات قرار دهم زيرا ساكنان آن زمين را بدست شما خواهم سپرد و ايشان را از پيش روي خود خواهي راند. 32 با ايشان و با خدايان ايشان عهد مبند. 33 در زمين تو ساكن نشوند، مبادا تو را بر من عاصي گردانند و خدايان ايشان را عبادت كني و دامي براي تو باشد.»
ترجمه قديم خروج باب 24
1 و به موسي گفت: «نزد خداوند بالا بيا، تو و هارون و ناداب و اَبيهُو و هفتاد نفر از مشايخ اسرائيل و از دور سجده كنيد. 2 و موسي تنها نزديك خداوند بيايد و ايشان نزديك نيايند و قوم همراه او بالا نيايند.» 3 پس موسي آمده، همه سخنان خداوند و همه اين احكام را به قوم باز گفت و تمامي قوم به يك زبان در جواب گفتند: «همه سخناني كه خداوند گفته است، بجا خواهيم آورد.» 4 و موسي تمامي سخنان خداوند را نوشت و بامدادان برخاسته، مذبحي در پاي كوه و دوازده ستون، موافق دوازده سبط اسرائيل بنا نهاد. 5 و بعضي از جوانان بنياسرائيل را فرستاد و قربانيهاي سوختني گذرانيدند و قربانيهاي سلامتي از گاوان براي خداوند ذبح كردند. 6 و موسي نصف خود را گرفته، در لگنها ريخت و نصف خون را بر مذبح پاشيد، 7 و كتاب عهد را گرفته، به سمع قوم خواند. پس گفتند: «هر آنچه خداوند گفته است، خواهيم كرد و گوش خواهيم گرفت.» 8 و موسي خون را گرفت و بر قوم پاشيده، گفت: «اينك خون آن عهدي كه خداوند بر جميع اين سخنان با شما بسته است.» 9 و موسي با هارون و ناداب و ابيهو و هفتاد نفر از مثايخ اسرائيل بالا رفت. 10 و خداي اسرائيل را ديدند، و زير پايهايش مثل صنعتي از ياقوت كبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا. 11 و بر سروران بنياسرائيل دست خود را نگذارد، پس خدا را ديدند و خوردند و آشاميدند. 12 و خداوند به موسي گفت: «نزد من به كوه بالا بيا، و آنجا باش تا لوحهاي سنگي و تورات و احكامي راكه نوشتهام تا ايشان را تعليم نمايي، به تو دهم.» 13 پس موسي با خادم خود يوشع برخاست، و موسي به كوه خدا بالا آمد. 14 و به مشايخ گفت: «براي ما در اينجا توقف كنيد، تا نزد شما برگرديم؛ همانا هارون و حور با شما ميباشند. پش هر كه امري دارد، نزد ايشان برود.» 15 و چون موسي به فرازكوه برآمد، ابر كوه را فرو گرفت. 16 و جلال خداوند بر كوه سينا قرار گرفت، و شش روز ابر آن را پوشانيد، و روز هفتمين، موسي را از ميان ابر ندا درداد. 17 و منظر جلال خداوند، مثل آتش سوزنده در نظر بنياسرائيل بر قله كوه بود. 18 و موسي به ميان ابر داخل شده، به فراز كوه برآمد. و موسي چهل روز و چهل شب در كوه ماند.
ترجمه قديم خروج باب 25
1 و خداوند موسي را خطاب كرده، گفت: 2 «به بنياسرائيل بگو كه براي من هدايا بياورند؛ از هر كه به ميل دل بياورد، هداياي مرا بگيريد. 3 و اين است هدايا كه از ايشان ميگيريد: طلا و نقره و برنج، 4 و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك و پشم بز، 5 و پوست قوچ سرخ شده و پوست خز و چوب شطيم، 6 و روغن براي چراغها، و ادويه براي روغن مسح، و براي بخور معطر، 7 و سنگهاي عقيق و سنگهاي مرصعي براي ايفود و سينه بند. 8 و مقامي و مَقدَسي براي من بسازند تا در ميان ايشان ساكن شوم. 9 موافق هر آنچه به تو نشان دهم از نمونه مسكن و نمونه جميع اسبابش، همچنين بسازيد. 10 «و تابوتي از چوب شطيم بسازند كه طولش دو ذراع و نيم، و عرضش يك ذراع و نيم و بلنديش يك ذراع و نيم باشد. 11 و آن را به طلاي خالص بپوشان. آن را از درون و بيرون بپوشان، و بر زبرش به هر طرف تاجي زرين بساز. 12 و برايش چهار حلقه زرين بريز، و آنها را بر چهار قايمهاش بگذار، دو حلقه بر يك طرفش و دو حلقه برطرف ديگر. 13 و دو عصا از چوب شطيم بساز، و آنها را به طلا بپوشان. 14 و آن عصاها را در حلقههائي كه بر طرفين تابوت باشد بگذران، تا تابوت را به آنها بردارند. 15 و عصاها در حلقههاي تابوت بماند و از آنها برداشته نشود. 16 و آن شهادتي را كه به تو مي دهم، در تابوت بگذار. 17 و تخت رحمت را از طلاي خالص بساز. طولش دو ذراع و نيم، و عرضش يك ذراع و نيم. 18 و دو كروبي از طلا بساز، آنها را از چرخكاري از هر دو طرف تخت رحمت بساز. 19 و يك كروبي در اين سر و كروبي ديگر در آن سر بساز. كروبيان را از تخت رحمت بر هر دو طرفش بساز. 20 وكروبيان بالهاي خود را بر زبر آن پهن كنند، و تخت رحمت را به بالهاي خود بپوشانند. و رويهاي ايشان به سوي يكديگر باشد، و رويهاي كروبيان به طرف تخت رحمت باشد. 21 و تخت رحمت را بر روي تابوت بگذار و شهادتي را كه به تو ميدهم در تابوت بنه. 22 و در آنجا با تو ملاقات خواهم كرد و از بالاي تخت رحمت از ميان دو كروبي كه بر تابوت شهادت ميباشند، با تو سخن خواهم گفت، درباره همه اموري كه بجهت بني اسرائيل تو را امر خواهم فرمود. 23 «و خواني از چوب شطيم بساز كه طولش دو ذراع، و عرضش يك ذراع، و بلنديش يك ذراع و نيم باشد. 24 و آن را به طلاي خالص بپوشان، و تاجي از طلا به هر طرفش بساز. 25 و حاشيهاي به قدر چهار انگشت به اطرافش بساز، و براي حاشيهاش تاجي زرين از هر طرف بساز. 26 و چهار حلقه زرين برايش بساز، و حلقهها را بر چهار گوشه چهار قايمهاش بگذار. 27 و حلقهها در برابر حاشيه باشد، تا خانه ها باشد بجهت عصاها براي برداشتن خوان. 28 و عصاها را از چوب شطيم بساز، و آنها را به طلا بپوشان تا خوان را بدانها بردارند. 29 و صحنها و كاسهها و جامها و پيالههايش را كه به آنها هداياي ريختني ميريزند بساز، آنها را از طلاي خالص بساز. 30 و نان تَقْدِمِه را بر خوان، هميشه به حضور من بگذار. 31 «و چراغداني از طلاي خالص بساز، و از چرخكاري چراغدان ساخته شود؛ قاعدهاش و پايهاش و پيالههايش و سيبهايش و گلهايش از همان باشد. 32 و شش شاخه از طرفينش بيرون آيد، يعني سه شاخه چراغدان از يك طرف و سه شاخه چراغدان از طرف ديگر. 33 سه پياله بادامي با سيبي و گلي در يك شاخه و سه پياله بادامي با سيبي و گلي در شاخه ديگر و همچنين در شش شاخهاي كه از چراغدان بيرون ميآيد. 34 و در چراغدان چهار پياله بادامي با سيبها و گلهاي آنها باشد. 35 و سيبي زير دو شاخه آن و سيبي زير دو شاخه آن و سيبي زير دو شاخه آن بر شش شاخهاي كه از چراغدان بيرون ميآيد. 36 و سيبها و شاخههايش از همان باشد، يعني از يك چرخكاري طلاي خالص. 37 و هفت چراغ براي آن بساز، و چراغهايش را بر بالاي آن بگذار تا پيش روي آن را روشنايي دهند. 38 وگلگيرها و سينيهايش از طلاي خالص باشد. 39 خودش با همه اسبابش از يك وزنه طلاي خالص ساخته شود. 40 و آگاه باش كه آنها را موافق نمونه آنها كه در كوه به تو نشان داده شد بسازي.
ترجمه قديم خروج باب 26
1 «و مسكن را از ده پرده كتان نازك تابيده، و لاجورد و ارغوان و قرمز بساز. با كروبيان از صنعت نساج ماهر آنها را ترتيب نما. 2 طول يك پرده بيست و هشت ذراع، و عرض يك پرده چهار ذراع، و همه پردهها را يك اندازه باشد، 3 پنج پرده با يكديگر پيوسته باشد، و پنج پرده با يكديگر پيوسته. 4 و مادگيهاي لاجورد بر كنار هر پردهاي بر لب پيوستگياش بساز، و بر كنار پرده بيروني در پيوستگي دوم چنين بساز. 5 پنجاه مادگي در يك پرده بساز، و پنجاه مادگي دركنار پردهاي كه در پيوستگي دوم است بساز، به قسمي كه مادگيها مقابل يكديگر باشد. 6 و پنجاه تكمه زرين بساز و پردهها را به تكمهها با يكديگر پيوسته ساز، تا مسكن يك باشد. 7 و خيمه بالاي مسكن را از پردههاي پشم بز بساز، و براي آن يازده پرده درست كن. 8 طول يك پرده سي ذراع، و عرض يك پرده چهار ذراع، و اندازه هر يازده پرده يك باشد. 9 و پنج پرده را جدا و شش پرده را جدا، پيوسته ساز، و پرده ششم را پيش روي خيمه دولا كن. 10 و پنجاه مادگي بركنار پردهاي كه در پيوستگي بيرون است بساز، و پنجاه مادگي بركنار پردهاي كه در پيوستگي دوم است. 11 و پنجاه تكمه برنجين بساز، و تكمهها را در مادگيها بگذران، و خيمه را با هم پيوسته ساز تا يك باشد. 12 و زيادتي، پردههاي خيمه كه باقي باشد، يعني نصف پرده كه زياده است، از پشت خيمه آويزان شود. 13 و ذراعي از اين طرف و ذراعي از آن طرف كه در طول پردههاي خيمه زياده باشد، بر طرفين مسكن از هر دو جانب آويزان شود تا آن را بپوشد. 14 و پوششي براي خيمه از پوست قوچ سرخ شده بساز، و پوششي از پوست خز بر زبر آن. 15 «و تختههاي قايم از چوب شطيم براي مسكن بساز. 16 طول هر تخته ده ذراع، و عرض هر تخته يك ذراع و نيم. 17 و در هر تخته دو زبانه قرينه يكديگر باشد، و همة تختههاي مسكن را چنين بساز. 18 و تختهها براي مسكن بساز، يعني بيست تخته از طرف جنوب به سمت يماني. 19 و چهل پايه نقره در زير آن بيست تخته بساز، يعني دو پايه زير يك تخته براي دو زبانهاش، و دو پايه زير يك تخته براي دو زبانهاش. 20 و براي جانب ديگر مسكن، از طرف شمال بيست تخته باشد،. 21 و چهل پايه نقره آنها، يعني دو پايه زير يك تخته و دو پايه زير تخته ديگر. 22 و براي مؤخر مسكن از جانب غربي شش تخته بساز. 23 براي گوشههاي مسكن در موخرش دو تخته بساز. 24 و از زير وصل كرده شود، و تا بالا نيز در يك حلقه با هم پيوسته شود، و براي هر دو چنين بشود، در هر دوگوشه باشد. 25 و هشت تخته باشد و پايههاي آنها از نقره شانزده پايه باشد، يعني دو پايه زير يك تخته و دو پايه زير تخته ديگر. 26 «و پشت بندها از چوب شطيم بساز، پنج از براي تختههاي يك طرف مسكن، 27 و پنج پشت بند براي تختههاي طرف ديگر مسكن، و پنج پشت بند براي تختههاي طرف مسكن در مؤخرش به سمت مغرب. 28 و پشت بند وسطي كه ميان تختههاست، از اين سر تا آن سر بگذرد. 29 و تختهها را به طلا بپوشان و حلقههاي آنها را از طلا بساز تا خانههاي پشت بندها باشد و پشتبندها را به طلا بپوشان. 30 «پس مسكن را برپا كن موافق نمونه اي كه دركوه به تو نشان داده شد. 31 و حجابي از لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابيده شده بساز، از صنعت نساج ماهر با كروبيان ساخته شود. 32 و آن را بر چهار ستون چوب شطيم پوشيده شده به طلا بگذار، و قلابهاي آنها از طلا باشد و بر چهار پايه نقره قايم شود. 33 و حجاب را زير تكمهها آويزان كن، و تابوت شهادت را در آنجا به اندرون حجاب بياور، و حجاب، قدس را براي شما از قدسالاقداس جدا خواهد كرد. 34 و تخت رحمت را بر تابوت شهادت در قدسالاقداس بگذار. 35 و خوان را بيرون حجاب و چراغدان را برابر خوان به طرف جنوبي مسكن بگذار، و خوان را به طرف شمالي آن برپا كن. 36 و پردهاي براي دروازه مسكن از لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابيده شده از صنعت طراز بساز. 37 و براي پرده پنج ستون از چوب شطيم بساز، و آنها را به طلا بپوشان، و قلابهاي آنها از طلا باشد، و براي آنها پنج پايه برنجين بريز.
ترجمه قديم خروج باب 27
1 «و مذبح را از چوب شطيم بساز، طولش پنج ذراع و عرضش پنج ذراع. و مذبح مربع باشد. و بلندياش سه ذراع. 2 و شاخههايش را بر چهار گوشهاش بساز و شاخههايش از همان باشد و آن را به برنج بپوشان. 3 و لگنهايش را براي برداشتن خاكسترش بساز. و خاك اندازهايش و جامهايش و چنگالهايش و مِجْمَرهايش و همه اسبابش را از برنج بساز. 4 و برايش آتشداني مشبك برنجين بساز و بر آن شبكه چهار حلقه برنجين بر چهارگوشهاش بساز. 5 و آن را در زير، كنار مذبح بگذار تا شبكه به نصف مذبح برسد. 6 و دو عصا براي مذبح بساز. عصاها از چوب شطيم باشد و آنها را به برنج بپوشان. 7 و عصاها را در حلقهها بگذرانند، و عصاها بر هر دو طرف مذبح باشد تا آن را بردارند. 8 و آن را مُجَوَّف از تختهها بساز، همچنانكه در كوه به تو نشان داده شد، به اين طور ساخته شود. 9 «و صحن مسكن را بساز به طرف جنوب به سمت يماني. پردههاي صحن از كتان نازك تابيده شده باشد، و طولش صد ذراع به يك طرف. 10 و ستونهايش بيست و پايههاي آنها بيست، از برنج باشد و قلابهاي ستونها و پشتبندهاي آنها از نقره باشد. 11 و همچنين به طرف شمال، در طولش پردهها باشدكه طول آنها صد ذراع باشد و بيست ستون آن و بيست پايه آنها از برنج باشد و قلابهاي ستونها و پشتبندهاي آنها از نقره باشد. 12 و براي عرض صحن به سمت مغرب، پردههاي پنجاه ذراعي باشد. و ستونهاي آنها ده و پايههاي آنها ده. 13 و عرض صحن به جانب مشرق از سمت طلوع پنجاه ذراع باشد. 14 و پردههاي يك طرفي دروازه، پانزده ذراع و ستونهاي آنها سه و پايههاي آنها سه. 15 و پردههاي طرف ديگر پانزده ذراعي و ستونهاي آنها سه و پايههاي آنها سه. 16 و براي دروازه صحن، پرده بيست ذراعي از لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابيده شده از صنعت طراز باشد. و ستونهايش چهار و پايههايش چهار. 17 همه ستونهاي گرداگرد صحن با پشت بندهاي نقره پيوسته شود، و قلابهاي آنها از نقره و پايههاي آنها از برنج باشد. 18 طول صحن صد ذراع، و عرضش در هر جا پنجاه ذراع، و بلندياش پنج ذراع ازكتان نازك تابيده شده، و پايههايش از برنج باشد. 19 و همه اسباب مسكن براي هر خدمتي، و همه ميخهايش، و همه ميخهاي صحن از برنج باشد. 20 «و تو بنياسرائيل را امر فرما كه روغن زيتون مصفي و كوبيده شده براي روشنايي نزد تو بياورند تا چراغها دائمأ روشن شود. 21 در خيمه اجتماع، بيرون پردهاي كه در برابر شهادت است، هارون و پسرانش از شام تا صبح، به حضور خداوند آن را درست كنند. و اين براي بنياسرائيل نسلاً بعد نسل فريضه ابدي باشد.
ترجمه قديم خروج باب 28
1 «و تو برادر خود، هارون و پسرانش را با وي از ميان بنياسرائيل نزد خود بياور تا براي من كهانت بكند، يعني هارون و ناداب و ابيهو و العازار و ايتامار،پسران هارون. 2 و رختهاي مقدس براي برادرت، هارون، بجهت عزت و زينت بساز. 3 و تو به جميع دانادلاني كه ايشان را به روح حكمت پر ساختهام، بگو كه رختهاي هارون را بسازند براي تقديس كردن او تا براي من كهانت كند. 4 و رختهايي كه ميسازند اين است: سينه بند و ايفود و ردا و پيراهن مُطَّرَز و عمامه و كمربند. اين رختهاي مقدس را براي برادرت هارون و پسرانش بسازند تا بجهت من كهانت كند. 5 و ايشان طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز وكتان نازك را بگيرند. 6 «و ايفود را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابيده شده، از صنعت نساج ماهر بسازند. 7 و دو كتفش را بر دوكنارهاش بپيوندند تا پيوسته شود. 8 و زُنّار ايفود كه بر آن است، از همان صنعت و از همان پارچه باشد، يعني از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز وكتان نازك تابيده شده. 9 و دو سنگ جزع بگير و نامهاي بنياسرائيل را بر آنها نقش كن. 10 شش نام ايشان را بر يك سنگ و شش نام باقي ايشان را برسنگ ديگر موافق تولد ايشان. 11 از صنعت نقاش سنگ مثل نقش خاتم نامهاي بنياسرائيل را بر هر دو سنگ نقش نما و آنها را در طوقهاي طلا نصب كن. 12 و آن دو سنگ را بركتفهاي ايفود بگذار تا سنگهاي يادگاري براي بنياسرائيل باشد، و هارون نامهاي ايشان را بر دو كتف خود، بحضور خداوند براي يادگاري بردارد. 13 و دو طوق از طلا بساز. 14 و دو زنجير از طلاي خالص بساز مثل طناب بهم پيچيده شده، و آن دو زنجير بهم پيچيده شده را در طوقها بگذار. 15 «و سينه بند عدالت را از صنعت نساج ماهر، موافق كار ايفود بساز و آن را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابيده شده بساز. 16 و مربع و دولا باشد، طولش يك وجب و عرضش يك وجب. 17 و آن را به ترصيع سنگها، يعني به چهار رسته از سنگها مرصع كن كه رسته اول عقيق احمر و ياقوت اصفر و زمرد باشد، 18 و رسته دوم بهرمان و ياقوت كبود و عقيق سفيد، 19 و رسته سوم عينالهـر و يشم و جمشت، 20 و رسته چهارم زبرجد و جزع و يشب. و آنها در رستههاي خود با طلا نشانده شود. 21 و سنگها موافق نامهاي بنياسرائيل مطابق اسامي ايشان، دوازده باشد، مثل نقش خاتم، و هر يك براي دوازده سبط موافق اسمش باشد. 22 و بر سينه بند، زنجيرهاي بهم پيچيده شده، مثل طناب از طلاي خالص بساز. 23 و بر سينه بند، دو حلقه از طلا بساز و آن دو حلقه را بر دو طرف سينه بند بگذار. 24 و آن دو زنجير طلا را بر آن دو حلقهاي كه بر سر سينه بند است بگذار. 25 و دو سر ديگر آن دو زنجير را در آن دو طوق ببند و بر دو كتف ايفود بطرف پيش بگذار. 26 و دو حلقه زرين بساز و آنها را بر دو سر سينه بند، به كنار آن كه بطرف اندرون ايفود است، بگذار. 27 و دو حلقه ديگر زرين بساز و آنها را بر دو كتف ايفود از پايين بجانب پيش، در برابر پيوستگي آن، بر زبر زنار ايفود بگذار. 28 و سينه بند را به حلقههايش بر حلقههاي ايفود به نوار لاجورد ببندند تا بالاي زنار ايفود باشد و تا سينه بند از ايفود جدا نشود. 29 و هارون نامهاي بنياسرائيل را بر سينه بند عدالت بر دل خود، وقتي كه به قدس داخل شود، به حضور خداوند بجهت يادگاري دائماً بردارد. 30 و اوريم و تُمّيم را در سينه بند عدالت بگذار تا بر دل هارون باشد، وقتي كه به حضور خداوند بيايد، و عدالت بني اسرائيل را بر دل خود بحضور خداوند دائماً متحمل شود. 31 «و رداي ايفود را تماماً از لاجورد بساز. 32 و شكافي براي سر، در وسطش باشد. و حاشيه گرداگرد شكافش از كار نساج مثل گريبان زره، تا دريده نشود. 33 و در دامنش، انارها بساز از لاجورد و ارغوان و قرمز، گرداگرد دامنش، و زنگولههاي زرين در ميان آنها به هر طرف. 34 زنگوله زرين و اناري و زنگوله زرين و اناري گرداگرد دامن ردا. 35 و در بر هارون باشد، هنگامي كه خدمت ميكند، تا آواز آنها شنيده شود، هنگامي كه در قدس بحضور خداوند داخل ميشود و هنگامي كه بيرون ميآيد تا نميرد. 36 و تنكه اي از طلاي خالص بساز و بر آن مثل نقش خاتم قدوسيت براي يهوه نقش كن. 37 و آن را به نوار لاجوردي ببند تا برعمامه باشد، بر پيشاني عمامه خواهد بود. 38 و بر پيشاني هارون باشد تا هارون گناه موقوفاتي كه بنياسرائيل وقف مينمايند، در همه هداياي مقدس ايشان متحمل شود. و آن دائماً بر پيشاني او باشد تا بحضور خداوند مقبول شوند. 39 و پيراهن كتان نازك را بباف و عمامهاي ازكتان نازك بساز و كمربندي از صنعت طراز بساز. 40 و براي پسران هارون پيراهنها بساز و بجهت ايشان كمربندها بساز و براي ايشان عمامه ها بساز بجهت عزت و زينت. 41 و برادر خود هارون و پسرانش را همراه او به آنها آراسته كن، و ايشان را مسح كن و ايشان را تخصيص و تقديس نما تا براي من كهانت كنند. 42 و زير جامههاي كتان براي ستر عورت ايشان بساز كه از كمر تا ران برسد، 43 و بر هارون و پسرانش باشد، هنگامي كه به خيمه اجتماع داخل شوند يا نزد مذبح آيند تا در قدس خدمت نمايند، مبادا متحمل گناه شوند و بميرند. اين براي وي و بعد از او براي ذريتش فريضه ابدي است.
No comments:
Post a Comment