search this blog

عهدهای خداوند با بشر


کلمه عهد در کتاب مقدس 308 با تکرار شده است البته با استقاده از نرم افزاری که از روی کلمات آیات را پیدا میکنند میتوان این آمار را در مورد هر واژه یا کلمه مورد استفاده قرار داد.

این کلمه به حدی در فرهنگ کتاب مقدس مهم است و نقش حیاتی در ارتباط میان خداوند و قومش و یا بطور کلی انسانها بازی میکند که کتاب مقدس را به دو بخش تقسیم و نامگذاری کرده اند عهد عتیق و عهد جدید ! که این 308 مورد تکرار کلمه عهد شامل مواری است که خداوند با قومش عهدی بسته و در مواری هم خداوند از قومش میخواهد تا به عهدی که با خداوند بسته اند پای بند بمانند و مواری هم شامل عهدی است که بین مردان خداوند با دیگران بسته شده است.

در مورد عهد که خداوند با قوم خودش بسته میتوان این عهد ها را عهد پایه دانست که معمولا با نشانه ای هم از طرف خداوند همراه بودند .برای توضیح آن از کتاب مقدس به این تقسیم بندی اشاره میکنم .

اولین عهدی که خداوند با انسان بست ، عهدی بود که با نوح و نسل اوبست که عهدی پایه و با نشانی هم همراه است.



پیدایش باب 6



17 زيرا اينك من طوفان آب را بر زمين مى آورم تا هر جسدى را كه روح حيات در آن باشد، از زير آسمان هلاك گردانم. و هر چه بر زمين است، خواهد مرد. 18 لكن عهد خود را با تو استوار مى سازم، و به كشتى در خواهى آمد، تو و پسرانت و زوجه‌ات و ازواج پسرانت با تو. 19 و از جميع حيوانات، از هر ذى جسدى، جفتى از همه به كشتى در خواهى آورد، تا با خويشتن زنده نگاه‌دارى، نر و ماده باشند. 20 از پرندگان به اجناس آنها، و از بهايم به اجناس آنها، و از همه حشرات زمين به اجناس آنها، دودو از همه نزد تو آيند تا زنده نگاه دارى. 21 و از هر آذوقه‌اى كه خورده شود، بگير و نزد خود ذخيره نما تا براى تو و آنها خوراك باشد.» 22 پس نوح چنين كرد و به هرچه خدا او را امر فرمود، عمل نمود.



که در باب 9 کتاب پیدایش این عهد را بطور کامل شرح میدهد و نشانه ای را هم ذکر میکند بعنوان شاهد.



پيدايش باب 9

1 و خدا، نوح و پسرانش را بركت داده، بديشان گفت: «بارور و كثير شويد و زمين را پر سازيد. 2 و خوف شما و هيبت شما بر همه حيوانات زمين و بر همه پرندگان آسمان، و بر هر چه بر زمين مى خزد، و بر همه ماهيان دريا خواهد بود، به دست شما تسليم شده‌اند. 3 و هر جنبنده‌اى كه زندگى دارد، براى شما طعام باشد. همه را چون علف سبز به شما دادم، 4 مگر گوشت را با جانش كه خون او باشد، مخوريد. 5 و هر آينه انتقام خون شما را براى جان شما خواهم گرفت. از دست هر حيوان آن را خواهم گرفت. و از دست انسان، انتقام جان انسان را از دست برادرش خواهم گرفت. 6 هر كه خون انسان ريزد، خون وى به دست انسان ريخته شود. زيرا خدا انسان را به صورت خود ساخت. 7 و شما بارور و كثير شويد، و در زمين منتشر شده، در آن بيفزاييد.» 8 و خدا نوح و پسرانش را با وى خطاب كرده، گفت: 9 «اينك من عهد خود را با شما و بعد از شما با ذريت شما استوار سازم، 10 و با همه جانورانى كه با شما باشند، از پرندگان و بهايم و همه حيوانات زمين با شما، با هر چه از كشتى بيرون آمد، حتى جميع حيوانات زمين. 11 عهد خود را با شما استوار مى گردانم كه بار ديگر هر ذى جسد از آب طوفان هلاك نشود، و طوفان بعد از اين نباشد تا زمين را خراب كند.» 12 و خدا گفت: « اينست نشان عهدى كه من مى بندم، در ميان خود و شما، و همه جانورانى كه با شما باشند، نسلاً بعد نسل تا به ابد: 13 قوس خود را در ابر مى گذارم، و نشان آن عهدى كه در ميان من و جهان است، خواهد بود. 14 و هنگامى كه ابر را بالاى زمين گسترانم، و قوس در ابر ظاهر شود، 15 آنگاه عهد خود راكه در ميان من و شما و همه جانوران ذى جسد مى‌باشد، بياد خواهم آورد. و آب طوفان ديگر نخواهد بود تا هر ذى جسدى را هلاك كند. 16 و قوس در ابر خواهد بود، و آن را خواهم نگريست تا بياد آورم آن عهد جاودانى را كه در ميان خدا و همه جانوران است، از هر ذى جسدى كه بر زمين است.» 17 و خدا به نوح گفت: «اين است نشان عهدى كه استوار ساختم در ميان خود و هر ذى جسدى كه بر زمين است.» 18 و پسران نوح كه ازكشتى بيرون آمدند، سام و حام و يافث بودند. و حام پدركنعان است.



دومین عهد پایه که خداوند با بشر بست عهدی است که با ابراهیم بست که تا به ابد باقی است. و این عهد شامل فرزندان بیشماری برای ابراهیم و ساره بود که البته ساره نازا بود . و همینطور سرزمینی را که ابراهیم و نسل او میبایست در آن ساکن شوند را هم شامل میشد. این وعده خداوند آنقدر برای ابراهیم بزرگ و دست نیافتنی بود با توجه به اینکه همسرش ساره نازا بود که ابراهیم از خداوند نشانه ای برای باور کردن این وعده پر جلال و عظیم میخواهد.

و همانطوری که خواهید خواند این عهد عظیم هم با نشانه ای همراه است که همان ختنه باشد.



پيدايش باب 15

1 بعد از اين وقايع، كلام خداوند در رويا، به ابرام رسيده، گفت: «اي ابرام مترس، من سپر تو هستم، و اجر بسيار عظيم تو.» 2 ابرام گفت: «اي خداوند يهوه، مرا چه خواهي داد، و من بي اولاد مي روم، و مختار خانه‌ام، اين العاذار دمشقي است؟» 3 و ابرام گفت: «اينك مرا نسلي ندادي، و خانه زادم وارث من است.» 4 در ساعت، كلام خداوند به وي در رسيده، گفت: «اين وارث تو نخواهد بود، بلكه كسي كه از صُلب تو درآيد، وارث تو خواهد بود.» 5 و او را بيرون آورده، گفت: «اكنون بسوي آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، هرگاه آنها را تواني شمرد.» پس به وي گفت: «ذريت تو چنين خواهد بود.» 6 و به خداوند ايمان آورد، و او، اين را براي وي عدالت محسوب كرد. 7 پس وي را گفت: «من هستم يهوه كه تو را از اور كلدانيان بيرون آوردم، تا اين زمين را به ارثيت، به تو بخشم.» 8 گفت: «اي خداوند يهوه، به چه نشان بدانم كه وارث آن خواهم بود؟» 9 به وي گفت: «گوسالة ماده سه ساله و بز ماده سه ساله و قوچي سه ساله و قمري وكبوتري براي من بگير.» 10 پس اين همه را بگرفت، و آنها را از ميان، دو پاره كرد، و هر پاره‌اي را مقابل جفتش گذاشت، لكن مرغان را پاره نكرد. 11 و چون لاشخورها بر لاشه‌ها فرود آمدند، ابرام آنها را راند. 12 و چون آفتاب غروب مي كرد، خوابي گران بر ابرام مستولي شد، و اينك تاريكي ترسناك سخت، او را فرو گرفت. 13 پس به ابرام گفت: «يقين بدان كه ذريت تو در زميني كه از آن ايشان نباشد، غريب خواهند بود، و آنها را بندگي خواهند كرد، و آنها چهارصد سال ايشان را مظلوم خواهند داشت. 14 و بر آن امتي كه ايشان بندگان آنها خواهند بود، من داوري خواهم كرد. و بعد از آن با اموال بسيار بيرون خواهند آمد. 15 و تو نزد پدران خود به سلامتي خواهي رفت، و در پيري نيكو مدفون خواهي شد. 16 و در پشت چهارم بدينجا خواهند برگشت، زيرا گناه اموريان هنوز تمام نشده است.» 17 و واقع شد كه چون آفتاب غروب كرده بود و تاريك شد، تنوري پر دود و چراغي مشتعل از ميان آن پاره‌ها گذر نمود. 18 در آن روز، خداوند با ابرام عهد بست وگفت: «اين زمين را از نهر مصر تا به نهرعظيم، يعني نهرفرات، به نسل تو بخشيده‌ام، 19 يعني قينيان و قَنِّزيان و قَدْمونيان و حِتّيان و فَرِزيان و رَفائِيان، 20 و اموريان وكنعانيان و جَرْجاشيان و يَبوسيان را.»



پیدایش باب 17

5 و نام تو بعد از اين ابرام خوانده نشود بلكه نام تو ابراهيم خواهد بود، زيرا كه تو را پدر امت‌هاي بسيار گردانيدم. 6 و تو را بسيار بارور نمايم و امت‌ها از تو پديد آورم و پادشاهان از تو به وجود آيند. 7 و عهد خويش را در ميان خود و تو، و ذريتت بعد از تو، استوارگردانم كه نسلاً بعد نسل عهد جاوداني باشد، تا تو را و بعد از تو ذريت تو را خدا باشم. 8 زمين غربت تو، يعني تمام زمين كنعان را، به تو و بعد از تو به ذريت تو به مِلكيّتِ ابدي دهم، و خداي ايشان خواهم بود.» 9 پس خدا به ابراهيم گفت: «و اما تو عهد مرا نگاه دار، تو و بعد از تو ذريت تو در نسلهاي ايشان. 10 اين است عهد من كه نگاه خواهيد داشت، در ميان من و شما و ذريت تو بعد از تو هر ذكوري از شما مختون شود، 11 و گوشت قَلَفِه خود را مختون سازيد، تا نشان آن عهدي باشدكه در ميان من و شماست. 12 هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذكوري در نسلهاي شما، خواه خانه‌زاد خواه زرخريد، از اولاد هر اجنبي كه از ذريت تو نباشد، 13 هر خانه‌زاد تو و هر زرخريد تو البته مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاوداني باشد. 14 و اما هر ذكور نامختون كه گوشت قلفه او ختنه نشود، آن كس از قوم خود منقطع شود، زيرا كه عهد مرا شكسته است.» 15 و خدا به ابراهيم گفت: «اما زوجه تو ساراي، نام او را ساراي مخوان، بلكه نام او ساره باشد. 16 و او را بركت خواهم داد و پسري نيز از وي به تو خواهم بخشيد. او را بركت خواهم داد و امتها از وي به وجود خواهند آمد، و ملوك امتها از وي پديد خواهند شد.» 17 آنگاه ابراهيم به روي در افتاده، بخنديد و در دل خود گفت: «آيا براي مرد صد ساله پسري متولد شود و ساره در نود سالگي بزايد؟» 18 و ابراهيم به خدا گفت: «كاش كه اسماعيل در حضور تو زيست كند.» 19 خدا گفت: «به تحقيق زوجه‌ات ساره براي تو پسري خواهد زاييد، و او را اسحاق نام بنه، و عهد خود را با وي استوار خواهم داشت، تا با ذريت او بعد از او عهد ابدي باشد. 20 و اما در خصوص اسماعيل، تو را اجابت فرمودم. اينك او را بركت داده، بارور گردانم، و او را بسيار كثير گردانم. دوازده رئيس از وي پديد آيند، و امتي عظيم از وي بوجود آورم. 21 لكن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت، كه ساره او را بدين وقت در سال آينده براي تو خواهد زاييد.» 22 و چون خدا از سخن گفتن با وي فارغ شد، از نزد ابراهيم صعود فرمود. 23 و ابراهيم پسر خود، اسماعيل و همه خانه‌زادان و زرخريدان خود را، يعني هر ذكوري كه در خانه ابراهيم بود، گرفته، كوشت قلفه ايشان را در همان روز ختنه كرد، چنانكه خدا به وي امر فرموده بود. 24 و ابراهيم نود و نه ساله بود، وقتي كه گوشت قلفه‌اش مختون شد. 25 و پسرش، اسماعيل سيزده ساله بود هنگامي كه گوشت قلفه‌اش مختون شد. 26 در همان روز ابراهيم و پسرش، اسماعيل مختون گشتند.



اما در ماجرای امتحان بزرگ ایمان ابراهیم یعنی قربانی کردن اسحاق بعد از آن عهد بزرگ ، دیده نمی شود که خداوند عهد دیگری با ابراهیم مبنی بر اینکه این رسم قربانی کردن گوسفند یا قوچ در ذریت او باقی بماند به یادگاری قربانی کردن اسحاق ثبت شده باشد!

و اما بعد از اینکه یوسف در مصر وفات می یابد و فرعون مصر هم از دنیا میرود بنا بر سیاستهای فرعون جدید قوم خداوند در مصر بصورت برده به کارهای سخت گمارده میشوند. و باید به یاد داشت که این قوم همان فرزندان ابراهیم هستند و از نسل اسحاق.

خروج باب 2

23 و واقع شد بعد از ايام بسيار كه پادشاه مصر بمرد، و بني اسرائيل به سبب بندگي آه كشيده، استغاثه كردند، و ناله ايشان به سبب بندگي نزد خدا برآمد. 24 و خدا ناله ايشان را شنيد، و خدا عهد خود را با ابراهيم و اسحاق و يعقوب بياد آورد.





خروج باب 6

2 و خدا به موسي خطاب كرده، وي را گفت: «من يهوه هستم. 3 و به ابراهيم و اسحاق و يعقوب به نام خداي قادرمطلق ظاهر شدم، ليكن به نام خود، يهوه، نزد ايشان معروف نگشتم. 4 و عهد خود را نيز با ايشان استوار كردم، كه زمين كنعان را بديشان دهم، يعني زمين غربت ايشان را كه در آن غريب بودند. 5 و من نيز چون ناله بني‌اسرائيل را كه مصريان ايشان را مملوك خود ساخته‌اند، شنيدم، عهد خود را بياد آوردم. 6 بنابراين بني‌اسرائيل را بگو، من يهوه هستم، و شما را از زير مشقتهاي مصريان بيرون خواهم آورد، و شما را از بندگي ايشان رهايي دهم، و شما را به بازوي بلند و به داوري‌هاي عظيم نجات دهم. 7 و شما را خواهم گرفت تا براي من قوم شويد، و شما را خدا خواهم بود، و خواهيد دانست كه من يهوه هستم، خداي شما، كه شما را از مشقتهاي مصريان بيرون آوردم. 8 و شما را خواهم رسانيد به زميني كه درباره آن قسم خوردم كه آن را به ابراهيم و اسحاق و يعقوب بخشم. پس آن را به ارثيت شما خواهم داد. من يهوه هستم.»



و بعد از تمامی ماجراهای شگفت انگیزی که به بیرون آمدن قوم خداوند از مصر انجامید سرانجام خداوند تصمیم میگیرد که رسما موسی را معرفی کند.

در خروج باب 19 آیه 9 الی 11 نحوه اعلام رسالت موسی به قوم خداوند اینگونه زیبا آمده تا برهر انسانی در آینده که کلام او را میخواند جای هیچ گونه شک و شبهه باقی نگذارد. پس میتوان رسالت اشخاصی را که مدعی پیامبری از جانب خداوند هستند را با این شیوه ازملاقات هم محک زد زیرا که خداوند ما خداوند زنده است و قادر به ملاقات مردان خود حتی در حضور مردم میباشد.



خروج باب 19

1 و در ماه سوم از بيرون آمدن بني اسرائيل از زمين مصر، در همان روز به صحراي سينا آمدند. 2 و از رَفيديم كوچ كرده، به صحراي سينا رسيدند، و در بيابان اردو زدند، و اسرائيل در آنجا در مقابل كوه فرود آمدند. 3 و موسي نزد خدا بالا رفت، و خداوند از ميان كوه او را ندا درداد وگفت: «به خاندان يعقوب چنين بگو، و بني‌اسرائيل را خبر بده:

4 شما آنچه راكه من به مصريان كردم، ديده‌ايد، و چگونه شما را بر بالهاي عقاب برداشته، نزد خود آورده‌ام. 5 و اكنون اگر آواز مرا في‌الحقيقه بشنويد، و عهد مرا نگاه داريد، همانا خزانه خاص من از جمع قومها خواهيد بود. زيرا كه تمامي جهان، از آن من است. 6 و شما براي من مملكت كهنه و امت مقدس خواهيد بود. اين است آن سخناني كه به بني‌اسرائيل مي‌بايد گفت.» 7 پس موسي آمده، مشايخ قوم را خواند، و همه اين سخنان راكه خداوند او را فرموده بود، بر ايشان القا كرد. 8 و تمامي قوم به يك زبان در جواب گفتند: «آنچه خداوند امر فرموده است، خواهيم كرد.» و موسي سخنان قوم را باز به خداوند عرض كرد. 9 و خداوند به موسي گفت: «اينك من در ابر مُظِلم نزد تو مي‌آيم، تا هنگامي كه به تو سخن گويم قوم بشنوند، و بر تو نيز هميشه ايمان داشته باشند.» پس موسي سخنان قوم را به خداوند باز گفت. 10 خداوند به موسي گفت: «نزد قوم برو و ايشان را امروز و فردا تقديس نما، و ايشان رخت خود را بشويند. 11 و در روز سوم مهيا باشيد، زيرا كه در روز سوم خداوند در نظر تمامي قوم بر كوه سينا نازل شود.



و در باب 20 -21- و 22 خداوند تمامی احکامی را که قوم او باید رعایت کنند را به آنها بازگو میکند که میتوانید آنرا مطالعه بنمائید و در باب 23 سرزمینهایی را که به ابراهیم وعده داده بود که به ملکیت بدهد را و نحوه تسخیر آنرا هم به قوم خود بازگو میکند.شاید این سوال در ذهنتان پیش بیاید که چرا خداوند این سرزمینها را از اقوامی که در آن ساکن بودند میخواست بگیرد تا به قوم خود بدهد ؟ جواب این سوال هم در باب 23 بطور واضح آمده.





خروج باب 23

20 «اينك من فرشته‌اي پيش روي تو مي‌فرستم تا تو را در راه محافظت نموده، بدان مكاني كه مهيا كرده‌ام برساند. 21 از او با حذر باش و آواز او را بشنو و از او تَمَرُّد منما زيرا گناهان شما را نخواهد آمرزيد، چونكه نام من در اوست. 22 و اگر قول او را شنيدي و به آنچه گفته‌ام عمل نمودي، هرآينه دشمن دشمنانت و مخالف مخالفانت خواهم بود، 23 زيرا فرشته من پيش روي تو مي‌رود و تو را به اَموريان و حتيان و فرزيان و كنعانيان و حويان و يبوسيان خواهد رسانيد و ايشان را هلاك خواهم ساخت. 24 خدايان ايشان را سجده منما و آنها را عبادت مكن و موافق كارهاي ايشان مكن، البته آنها را منهدم ساز و بتهاي ايشان را بشكن. 25 و يهوه، خداي خود را عبادت نماييد تا نان و آب تو را بركت دهد و بيماري را از ميان تو دور خواهم كرد، 26 و در زمينت سقط كننده و نازاد نخواهد بود و شماره روزهايت را تمام خواهم كرد. 27 و خوف خود را پيش روي تو خواهم فرستاد و هر قومي را كه بديشان برسي متحير خواهم ساخت و جميع دشمنانت را پيش تو روگردان خواهم ساخت. 28 و زنبورها پيش روي تو خواهم فرستاد تا حويان و كنعانيان و حتيان را از حضورت برانند. 29 ايشان را در يك سال از حضور تو نخواهم راند، مبادا زمين ويران گردد و حيوانات صحرا بر تو زياده شوند. 30 ايشان را از پيش روي تو به تدريج خواهم راند تا كثير شوي و زمين را متصرف گردي. 31 و حدود تو را از بحر قلزم تا بحر فلسطين، و از صحرا تا نهر فرات قرار دهم زيرا ساكنان آن زمين را بدست شما خواهم سپرد و ايشان را از پيش روي خود خواهي راند. 32 با ايشان و با خدايان ايشان عهد مبند. 33 در زمين تو ساكن نشوند، مبادا تو را بر من عاصي گردانند و خدايان ايشان را عبادت كني و دامي براي تو باشد.»







خروج باب 24

1 و به موسي گفت: «نزد خداوند بالا بيا، تو و هارون و ناداب و اَبيهُو و هفتاد نفر از مشايخ اسرائيل و از دور سجده كنيد. 2 و موسي تنها نزديك خداوند بيايد و ايشان نزديك نيايند و قوم همراه او بالا نيايند.» 3 پس موسي آمده، همه سخنان خداوند و همه اين احكام را به قوم باز گفت و تمامي قوم به يك زبان در جواب گفتند: «همه سخناني كه خداوند گفته است، بجا خواهيم آورد.» 4 و موسي تمامي سخنان خداوند را نوشت و بامدادان برخاسته، مذبحي در پاي كوه و دوازده ستون، موافق دوازده سبط اسرائيل بنا نهاد. 5 و بعضي از جوانان بني‌اسرائيل را فرستاد و قرباني‌هاي سوختني گذرانيدند و قرباني‌هاي سلامتي از گاوان براي خداوند ذبح كردند. 6 و موسي نصف خود را گرفته، در لگنها ريخت و نصف خون را بر مذبح پاشيد، 7 و كتاب عهد را گرفته، به سمع قوم خواند. پس گفتند: «هر آنچه خداوند گفته است، خواهيم كرد و گوش خواهيم گرفت.» 8 و موسي خون را گرفت و بر قوم پاشيده، گفت: «اينك خون آن عهدي كه خداوند بر جميع اين سخنان با شما بسته است.»



و اما قوم خداوند عهد خود را شکستن که ماجرای آنرا در باب 25 میتوان اینگونه خواند. که در این باب خداوند با شخصی که گناه قوم را کفاره میکند و قوم را از غضب خداوند نجات میدهد عهدی میبندد.



اعداد باب 25

1 و اسرائيل در شِطّيم اقامت نمودند، و قوم با دختران موآب زنا كردن گرفتند 2 زيراكه ايشان قوم را به قرباني هاي خدايان خود دعوت نمودند. پس قوم مي خوردند و به خدايان ايشان سجده مي نمودند. 3 و اسرائيل به بعل فغور ملحق شدند، و غضب خداوند بر اسرائيل افروخته شد. 4 و خداوند به موسي گفت كه: «تمامي رؤساي قوم را گرفته، ايشان را براي خداوند پيش آفتاب به دار بكش، تا شدت خشم خداوند از اسرائيل برگردد.» 5 و موسي به داوران اسرائيل گفت كه «هر يكي از شما كسان خود را كه به بعل فغور ملحق شدند،‌ بكشيد.» 6 و اينك مردي از بني اسرائيل آمده، زن مدياني اي را در نظر موسي و در نظر تمامي جماعت بني اسرائيل نزد برادران خود آورد، و ايشان به دروازه خيمه اجتماع گريه مي كردند. 7 و چون فينحاس بن العازار بن هارون كاهن، اين را ديد، از ميان جماعت برخاسته، نيزه اي به دست خود گرفت، 8 و از عقب آن مرد اسرائيلي به قُبّه داخل شده، هر دوي ايشان را يعني آن مرد اسرائيلي و زن را به شكمش فرو برد، و وبا از بني اسرائيل رفع شد. 9 و آناني كه از وبا مردند، بيست و چهار هزار نفر بودند. 10 و خداوند موسي را خطاب كرده، گفت: 11 «فينحاس بن العازار بن هارون كاهن، غضب مرا از بني اسرائيل برگردانيد،‌ چونكه با غيرت من در ميان ايشان غيور شد، تا بني اسرائيل را در غيرت خود هلاك نسازم. 12 لهذا بگو اينك عهد سلامتي خود را به او مي بخشم. 13 و براي او و براي ذُريّتش بعد از او اين عهد كهانت جاوداني خواهد بود، زيراكه براي خداي خود غيور شد، و بجهت بني اسرائيل كفاره نمود.» 14 و اسم آن مرد اسرائيلي مقتول كه با زن مدياني كشته گرديد، زِمري ابن سالو رئيس خاندان آباي سبط شمعون بود. 15 و اسم زن مدياني كه كشته شد، كُزبي دختر صور بود و او رئيس قوم خاندان آبا در مديان بود. 16 و خداوند موسي را خطاب كرده، گفت: 17 «مديانيان را ذليل ساخته، مغلوب سازيد. 18 زيراكه ايشان شما را به مكايد خود ذليل ساختند، چونكه شما را در واقعه فغور و در امر خواهر خود كُزبي، دختر رئيس مديان،‌ كه در روز وبا در واقعه فغور كشته شد، فريب دادند.»



تثنيه باب 4



23 پس احتياط نماييد، مبادا عهد يهوه، خداى خود را كه با شما بسته است فراموش نماييد، و صورت تراشيده يا شبيه هر چيزى كه يهوه خدايت به تو نهى كرده است، براي خود بسازى. 24 زيرا كه يهوه خدايت آتش سوزنده و خداى غيور است. 25 چون پسران و پسرانِ پسران را توليد نموده، و در زمين مدتى ساكن باشيد، اگر فاسد شده، صورت تراشيده، و شبيه هر چيزى را بسازيد و آنچه در نظر يهوه خداى شما بد است بجا آورده، او را غضبناك سازيد، 26 آسمان و زمين را امروز بر شما شاهد مى آورم كه از آن زمينى كه براى تصرف آن از اردن بسوى آن عبور مى كنيد، البته هلاك خواهيد شد و روزهاى خود را در آن طويل نخواهيد ساخت، بلكه بالكل هلاك خواهيد شد. 27 و خداوند شما را در ميان قومها پراكنده خواهد نمود، و شما در ميان طوايفى كه خداوند شما را به آنجا مى برد، قليل العدد خواهيد ماند. 28 و در آنجا خدايان ساخته شده دست انسان از چوپ و سنگ را عبادت خواهيد كرد، كه نمى بينند و نمى شنوند و نمى خورند و نمى بويند. 29 ليكن اگر از آنجا يهوه خداى خود را بطلبى، او را خواهى يافت، بشرطى كه او را به تمامى دل و به تمامى جان خود تفحص نمايي. 30 چون در تنگى گرفتار شوى، و جميع اين وقايع بر تو عارض شود، در ايام آخر بسوى يهوه خداى خود برگشته، آواز او را خواهى شنيد. 31 زيرا كه يهوه خداى تو خداى رحيم است؛ تو را ترك نخواهد كرد و تو را هلاك نخواهد نمود، و عهد پدرانت را كه براى ايشان قسم خورده بود، فراموش نخواهد كرد. 32 زيراكه از ايام پيشين كه قبل از تو بوده است، از روزى كه خدا آدم را برزمين آفريد، و از يك كناره آسمان تا به كناره ديگر بپرس كه آيا مثل اين امرعظيم واقع شده يا مثل اين شنيده شده است؟ 33 آيا قومى هرگز آواز خدا را كه از ميان آتش متكلم شود، شنيده باشند و زنده بمانند، چنانكه تو شنيدى؟ 34 و آيا خدا عزيمت كرد كه برود و قومى براى خود از ميان قوم ديگر بگيرد با تجربه ها و آيات و معجزات و جنگ و دست قوى و بازوى دراز شده و ترسهاى عظيم، موافق هرآنچه يهوه خداى شما براى شما در مصر در نظر شما بعمل آورد؟ 35 اين برتو ظاهر شد تا بدانى كه يهوه خداست و غير از او ديگرى نيست. 36 از آسمان آواز خود را به تو شنوانيد تا تو را تأديب نمايد، و بر زمين آتش عظيم خود را به تو نشان داد و كلام او را از ميان آتش شنيدى. 37 و از اين جهت كه پدران تو را دوست داشته، زريت ايشان را بعد از ايشان برگزيده بود، تو را به حضرت خود با قوت عظيم از مصر بيرون آورد. 38 تا امتهاى بزرگتر و عظيم تر از تو را پيش روى تو بيرون نمايد و تو را درآورده، زمين ايشان را براى ملكيت به تو دهد، چنانكه امروز شده است. 39 لهذا امروز بدان و در دل خود نگاه دار كه يهوه خداست، بالا در آسمان و پايين بر روى زمين و ديگرى نيست. 40 و فرايض و اوامر او را كه من امروز به تو امر مى فرمايم نگاهدار، تا تو را و بعد از تو فررندان تو را نيكو باشد و تا روزهاى خود را بر زمينى كه يهوه خدايت به تو مى دهد تا به ابد طويل نماى.



خروج باب 34



27 و خداوند به موسي گفت: «اين سخنان را تو بنويس، زيرا كه به حسب اين سخنان، عهد با تو و با اسرائيل بسته‌ام.» 28 و چهل روز و چهل شب آنجا نزد خداوند بوده، نان نخورد و آب ننوشيد و او سخنان عهد، يعني ده كلام را بر لوحها نوشت. 29 و چون موسي از كوه سينا بزير مي‌آمد، و دو لوح سنگي در دست موسي بود، هنگامي كه از كوه بزير مي‌آمد، واقع شد كه موسي ندانست كه به سبب گفتگوي با او پوست چهره وي مي درخشيد. 30 اما هارون و جميع بني‌اسرائيل موسي را ديدند كه اينك پوست چهره او مي‌درخشد. پس ترسيدند كه نزديك او بيايند. 31 و موسي ايشان را خواند، و هارون و همه سرداران جماعت نزد او برگشتند، و موسي بديشان سخن گفت. 32 و بعد از آن همه بني‌اسرائيل نزديك آمدند، و آنچه خداوند در كوه سينا بدو گفته بود، بديشان امر فرمود. 33 و چون موسي از سخن گفتن با ايشان فارغ شد، نقابي بر روي خود كشيد. 34 و چون موسي به حضور خداوند داخل مي‌شد كه با وي گفتكو كند، نقاب را بر مي‌داشت تا بيرون آمدن او. پس بيرون آمده، آنچه به وي امر شده بود، به بني‌اسرائيل مي گفت. 35 و بني‌اسرائيل روي موسي را مي ديدند كه پوست چهره او مي‌درخشد. پس موسي نقاب را به روي خود باز مي‌كشيد، تا وقتي كه براي گفتگوي او مي‌رفت.





تثنيه باب 7

1 چون يهوه، خدايت، تو را به زمينى كه براى تصرفش به آنجا مى روى در آورد، و امتهاى بسيار را كه حتِيان و جِرْجاشيان و اموريان و كنعانيان و فِرِزَّيان و حِوَّيان و يَبُوْسيان، هفت امت بزرگتر و عظيم تر از تو باشند، از پيش تو اخراج نمايد . 2 و چون يهوه خدايت، ايشان را به دست تو تسليم نمايد، و تو ايشان را مغلوب سازى، آنگاه ايشان را بالكل هلاك كن، و با ايشان عهد مبند و بر ايشان ترحم منما. 3 و با ايشان مصاهرت منما: دختر خود را به پسر ايشان مده، و دختر ايشان را براى پسر خود مگير. 4 زيراكه اولاد تو را از متابعت من برخواهند گردانيد، تا خدايان غير را عبادت نمايند، و غضب خداوند برشما افروخته شده، شما را بزودى هلاك خواهد ساخت. 5 بلكه با ايشان چنين عمل نماييد: مذبحهاى ايشان را منهدم سازيد، و تمثالهاى ايشان را بشكنيد و اشيريم ايشان را قطع نماييد، وبتهاي تراشيده ايشان را به آتش بسوزانيد . 6 زيرا كه تو براى يهوه، خدايت، قوم مقدس هستى. يهوه خدايت تو را برگزيده است تا از جميع قومهايي كه بر روى زمين اند، قوم مخصوص براى خود او باشى. 7 خداوند دل خود را با شما نبست و شما را برنگزيد از اين سبب كه از ساير قومها كثيرتر بوديد، زيرا كه شما از همه قومها قليلتر بوديد. 8 ليكن از اين جهت كه خداوند شما را دوست مى داشت، و مى خواست قسم خود را كه براى پدران شما خورده بود، بجا آورد. پس خداوند شما را با دست قوى بيرون آورد، و از خانه بندگى از دست فرعون، پادشاه مصر، فديه داد. 9 پس بدان كه يهوه، خداى تو، اوست خدا، خداى امين كه عهد و رحمت خود را با آنانى كه او را دوست مى دارند و اوامر او را بجا مى آورند تا هزار پشت نگاه مى دارد.



اما متاسفانه علی رقم تمامی گفتگوها بین خداوند و قوم او و بر خلاف قولی که قوم او به خداوند دادند مبنی بر رعایت کردن قوانین خداوند و اجرا کردن فرامین او باز هم قوم او عهد شکنی کرده و خداوند را ناراحت و غضبناک کردند.



تثنيه باب 31



25 موسى به لاويانى كه تابوت عهد خداوند را برمى داشتند وصيت كرده، گفت: 26 «اين كتاب تورات را بگيريد و آن را در پهلوى تابوت عهد يهوه، خداى خود، بگذاريد تا در آنجا براى شما شاهد باشد. 27 زيراكه من تمرد و گردن كشى شما را مى دانم. اينك امروزكه من هنوز با شما زنده هستم برخداوند فتنه انگيخته ايد، پس چند مرتبه زياده بعد از وفات من. 28 جميع مشايخ اسباط و سروران خود را نزد من جمع كنيد تا اين سخنان را در گوش ايشان بگويم، و آسمان و زمين را بر ايشان شاهد بگيرم. 29 زيرا مى دانم كه بعد از وفات من، خويشتن را بالكل فاسد گردانيده، از طريقى كه به شما امر فرمودم خواهيد برگشت، و در روزهاى آخر بدى بر شما عارض خوا هد شد، زيرا كه آنچه در نظر خداوند بد است خواهيد كرد، و از اعمال دست خود، خشم خداوند را به هيجان خواهيد آورد.»



اما خداوند پر محبت در نسلهای بعدی از زبان نبی خود اشعیاء اینچنین میگوید.



اشعیاء باب 54

5 زيراكه آفريننده تو كه اسمش يهوه صبايوت است شوهر تو است، و قدّوس اسرائيل كه به خداي تمام جهان مسّمي است ولّي تو مي باشد. 6 زيرا خداوند تو را مثل زن مهجور و رنجيده دل خوانده است و مانند زوجه‌ جواني كه ترك شده باشد. خداي تو اين را مي گويد. 7 زيرا تو را به اندك لحظه اي ترك كردم اما به رحمت هاي عظيم تو را جمع خواهم نمود. 8 و خداوند ولّي تو مي گويد: به جوشش غضبي خود را از تو براي لحظه اي پوشانيدم اما به احسان جاوداني بر تو رحمت خواهم فرمود. 9 زيرا كه اين براي من مثل آبهاي نوح مي باشد. چنانكه قسم خوردم كه آبهاي نوح بار ديگر بر زمين جاري نخواهد شد، همچنان قسم خوردم كه بر او غضب نكنم و تو را عتاب ننمايم. 10 هر آينه كوهها زايل خواهد شد و تلّها متحرّك خواهد گرديد، ليكن احسان من از تو زايل نخواهد شد و عهد سلامتي من متحّرك نخواهد گرديد. خداوند كه بر تو رحمت مي كند اين را مي گويد. 11 اي رنجانيده و مضطرب شده كه تسلّي نيافته اي، اينك من سنگهاي تو را در سنگ سرمه نصب خواهم كرد و بنياد تو را در ياقوت زرد خواهم نهاد. 12 و مناره هاي تو را از لعل و دروازه هايت را از سنگهاي بهرمان و تمامي حدود تو را از سنگهاي گران قيمت خواهم ساخت. 13 و جميع پسرانت از خداوند تعليم خواهند يافت و پسرانت را سلامتي عظيم خواهد بود.



اشعیاء باب 55



3 گوش خود را فراداشته، ‌نزد من بياييد و تا جان شما زنده گردد بشنويد و من با شما عهد جاوداني يعني رحمت هاي امين داود را خواهم بست. 4 اينك من او را براي طوايف شاهد گردانيدم. رئيس و حاكم طوايف. 5 هان امّتي را كه نشاخته بودي دعوت خواهي نمود، و امتّي كه تو را نشناخته بودند، نزد تو خواهند دويد. به خاطر يهوه كه خداي تو است و قدّوس اسرائيل كه تو را تمجيد نموده است. 6 خداوند را مادامي كه يافت مي شود بطلبيد و مادامي كه نزديك است او را بخوانيد. 7 شرير راه خود را و گناه كار افكار خويش را ترك نمايد و بسوي خداوند بازگشت كند و بر وي رحمت خواهد نمود و بسوي خداي ما كه مغفرت عظيم خواهد كرد. 8 زيرا خداوند مي گويد كه افكار من افكار شما نيست و طريق هاي شما طريق من ني.



اما خداوند از زبان ارمیا نبی در مورد عهدیدی دیگر صحبت میکند عهدی پایه ای که مربوط به آینده است و در واقع پیشگویی است از بخشیدن روح القدس یعنی روح راستی و روح مقدس خداوند، اما چگونه و در چه زمانی ؟



ارمیا باب 31

31 خداوند مي گويد: « اينك ايّامي مي آيد كه با خاندان اسرائيل و خاندان يهودا عهد تازه اي خواهم بست. 32 نه مثل آن عهدي كه با پدران ايشان بستم در روزي كه ايشان را دستگيري نمودم تا از زمين مصر بيرون آورم زيرا كه ايشان عهد مرا شكستند، با آنكه خداوند مي گويد من شوهر ايشان بودم.» 33 اما خداوند مي گويد: « اينست عهدي كه بعد از اين ايّام با خاندان اسرائيل خواهم بست. شريعت خود را در باطن ايشان خواهم نهاد و آن را بر دل ايشان خواهم نوشت و من خداي ايشان خواهم بود و ايشان قوم من خواهند بود. 34 و بار ديگر كسي به همسايه اش و شخصي به برادرش تعليم نخواهد داد و نخواهد گفت خداوند را بشناس. زيرا خداوند مي گويد: جميع ايشان را از خرد و بزرگ مرا خواهند شناخت، چونكه عصيان ايشان را خواهم آمرزيد و گناه ايشان را ديگر به ياد نخواهم آورد.»



یوئیل نبی باب 2

28 و بعد از آن روح خود را بر همه‌ بشر خواهم ريخت و پسران و دختران شما نبوت خواهند نمود و پيران شما و جوانان شما رؤياها خواهند ديد. 29 و در آن ايام روح خود را بر غلامان و كنيزان نيز خواهم ريخت.



ملاکي باب 3

1 اينك من رسول خود را خواهم فرستاد و او طريق را پيش روي من مهيّا خواهد ساخت؛ و خداوندي كه شما طالب او مي باشيد،‌ ناگهان به هيكل خود خواهد آمد، يعني آن رسول عهدي كه شما از او مسرور مي باشيد. هان او مي آيد! قول يهوه صبايوت اين است



متي باب 26

26 و چون ايشان غذا مي خوردند، عيسي نان را گرفته، بركت داد و پاره كرده، به شاگردان داد و گفت: «بگيريد و بخوريد، اين است بدن من.» 27 و پياله را گرفته، شكر نمود و بديشان داده، گفت: «همه شما از اين بنوشيد، 28 زيرا كه اين است خون من در عهد جديد كه در راه بسياري بجهت آمرزش گناهان ريخته مي شود. 29 امّا به شما مي گويم كه بعد از اين از ميوه مَوْ ديگر نخواهم نوشيد تا روزي كه آن را با شما در ملكوت پدر خود، تازه آشامم.»





متي باب 3

1 و در آن ايّام، يحيي تعميد دهنده در بيابان يهوديه ظاهر شد و موعظه كرده، مي گفت: 2 «توبه كنيد، زيرا ملكوت آسمان نزديك است.» 3 زيرا همين است آنكه اشعياي نبي از او خبر داده، مي گويد: «صداي نداكننده اي در بيابان كه راه خداوند را مهيّا سازيد و طُرُق او را راست نماييد.» 4 و اين يحيي لباس از پشم شتر مي داشت و كمربند چرمي بر كمر، خوراك او از ملخ و عسل برّي مي بود. 5 در اين وقت، اورشليم و تمام يهوديه و جميع حوالي اُرْدُنّ نزد او بيرون مي آمدند، 6 و به گناهان خود اعتراف كرده، در اُرْدُن از وي تعميد مي يافتند. 7 پس چون بسياري از فريسيان و صدّوقيان را ديد كه بجهت تعميد وي مي آيند، بديشان گفت: «اي افعي زادگان، كه شما را اعلام كرد كه از غضب آينده بگريزيد؟ 8 اكنون ثمره شايسته توبه بياوريد، 9 و اين سخن را به خاطر خود راه مدهيد كه پدر ما ابراهيم است، زيرا به شما مي گويم خدا قادر است كه از اين سنگها فرزندان براي ابراهيم برانگيزاند. 10 و الحال تيشه بر ريشه درختان نهاده شده است، پس هر درختي كه ثمره نيكو نياورد، بريده و در آتش افكنده شود. 11 من شما را به آب به جهت توبه تعميد مي دهم. لكن او كه بعد از من مي آيد از من تواناتر است كه لايق برداشتن نعلين او نيستم؛ او شما را به روح القدس و آتش تعميد خواهد داد. 12 او غربال خود را در دست دارد و خرمن خود را نيكو پاك كرده، گندم خويش را در انبار ذخيره خواهد نمود، ولي كاه را در آتشي كه خاموشي نمي پذيرد خواهد سوزانيد.» 13 آنگاه عيسي از جليل به اُرْدُن نزد يحيي آمد تا از او تعميد يابد. 14 امّا يحيي او را منع نموده، گفت: «من احتياج دارم كه از تو تعميد يابم و تو نزد من مي آيي؟» 15 عيسي در جواب وي گفت: «الآن بگذار زيرا كه ما را همچنين كه مناسب است تا تمام عدالت را به كمال رسانيم.» پس او را واگذاشت. 16 امّا عيسي چون تعميد يافت، فوراَ از آب برآمد كه در ساعت آسمان بر وي گشاده شد و روح خدا را ديد كه مثل كبوتري نزول كرده، بر وي مي آيد. 17 آنگاه خطابي از آسمان در رسيد كه «اين است پسر حبيب من كه از او خشنودم.»



و در اینجا است که عیسی مسیح آن وعده یا عهد آخرین خداوند را بطور واضح بیان میکند . یعنی همان روحی که خداوند فرمود:

ارمیا باب 31

1 خداوند مي گويد: « اينك ايّامي مي آيد كه با خاندان اسرائيل و خاندان يهودا عهد تازه اي خواهم بست. 32 نه مثل آن عهدي كه با پدران ايشان بستم در روزي كه ايشان را دستگيري نمودم تا از زمين مصر بيرون آورم زيرا كه ايشان عهد مرا شكستند، با آنكه خداوند مي گويد من شوهر ايشان بودم.» 33 اما خداوند مي گويد: « اينست عهدي كه بعد از اين ايّام با خاندان اسرائيل خواهم بست. شريعت خود را در باطن ايشان خواهم نهاد و آن را بر دل ايشان خواهم نوشت و من خداي ايشان خواهم بود و ايشان قوم من خواهند بود. 34 و بار ديگر كسي به همسايه اش و شخصي به برادرش تعليم نخواهد داد و نخواهد گفت خداوند را بشناس. زيرا خداوند مي گويد: جميع ايشان را از خرد و بزرگ مرا خواهند شناخت، چونكه عصيان ايشان را خواهم آمرزيد و گناه ايشان را ديگر به ياد نخواهم آورد.»



و این عهد تازه همان بخشیدن روح القدس به ایماندارن مسیح است که در آیات زیر عیسی مسیح آنرا توضیح میدهد.

انجیل یوحنا باب 14

15 اگر مرا دوست داريد، احكام مرا نگاه داريد. 16 و من از پدر سؤال مي‌كنم و تسلّي ‌دهنده‌اي ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما بماند، 17 يعني روح راستي كه جهان نمي‌تواند او را قبول كند زيرا كه او را نمي‌بيند و نمي‌شناسد و امّا شما او را مي‌شناسيد، زيرا كه با شما مي‌ماند و در شما خواهد بود. 18 «شما را يتيم نمي‌گذارم نزد شما مي‌آيم. 19 بعد از اندك زماني جهان ديگر مرا نمي‌بيند و امّا شما مرا مي‌بينيد و از اين جهت كه من زنده‌ام، شما هم خواهيد زيست. 20 و در آن روز شما خواهيد دانست كه من در پدر هستم و شما در من و من در شما.



26 ليكن تسلّي‌ دهنده يعني روح‌القدس كه پدر او را به اسم من مي‌فرستد، او همه چيز را به شما تعليم خواهد داد و آنچه به شما گفتم به ياد شما خواهد آورد. 27 سلامتي براي شما مي‌گذارم، سلامتي خود را به شما مي‌دهم. نه چنانكه جهان مي‌دهد، من به شما مي‌دهم. دل شما مضطرب و هراسان نباشد.



انجیل یوحنا باب 13

34 به شما حكمي تازه مي‌دهم كه يكديگر را محبّت نماييد، چنانكه من شما را محبّت نمودم تا شما نيز يكديگر را محبّت نماييد.



انجیل متی باب 5

17 «گمان مبريد كه آمده ام تا تورات يا صحف انبيا را باطل سازم. نيامده ام تا باطل نمايم بلكه تا تمام كنم.