search this blog

Sunday, June 6, 2010

دشمنی بنی اسماعیل و اعراب با قوم خداوند


مزمور83 داود نبی بخوبی روحیه و خلق و خوی بنی اسماعیل و بنی هاجر را بیان میکند به کلماتی که داود نوشته بدقت توجه فرمایید آیات 2 تا 4 در مورد کسانی میگوید که دشمنان خداوند هستند و بت پرستانی که از نام خداوند هم نفرت دارند و تصمیم دارند که قومی را که خداوند را میپرستد و در ایمان خود سابقه طولانی دارد را از میان بردارند. یعنی فرزندان ابراهیم را. و در آیات 5 تا 8 نام این اقوام را ذکر میکند که این افراد چه کسانی هستند ! با کمال تعجب نام بنی اسماعیل و بنی هاجر و فلسطینیان که در آن روزگار اقوامی بت پرست بودند در این آیات ذکر شده! آیا این آیات را باید باور کرد و رفتار امروزه اعراب ومعتقدین به اسلام را که هنوز هم در صدد همین کار یعنی نابودی قوم بنی اسرائیل یا روایات اسلامی و آیات مربوط به ساخت خانه خدا توسط ابراهیم و اسماعیل و اینکه ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نسلهای آینده خود توصیه و وصیت کردند که جز مسلمان نمیرند؟

سوره البقره آیات 127 تا 133 را مطالعه بفرمائید در قسمت اسلام وخانه خدا


مزامير باب 83
1 اي خدا تو را خاموشي نباشد! اي خدا ساكت مباش و ميارام! 2 زيرا اينك دشمنانت شورش مي كنند و آناني را كه از تو نفرت دارند، سر خود را برافراشته اند. 3 بر قوم تو مكايد مي انديشند و بر پناه آوردگان تو مشورت مي كنند. 4 و مي گويند: « بياييد ايشان را هلاك كنيم تا قومي نباشد و نام اسرائيل ديگر مذكور نشود.» 5 زيرا به يك دل با هم مشورت مي كنند و بر ضد تو عهد بسته اند. 6 خيمه هاي اَدُوم و اسماعيليان و موآب و هاجريان. 7 جَبال و عَمّون و عَماليق و فَلَسطين با ساكنان صور. 8 آشور نيز با ايشان متفق شدند و بازويي براي بني لوط گرديدند، سلاه. 9 بديشان عمل نما چنانكه به مديان كردي، چنانكه به سيسرا و يابين در وادي قيشون، 10 كه در عَينْدوُر هلاك شدند و سرگين براي زمين گرديدند. 11 سرورانِ ايشان را مثل غُراب و ذِئب گردان و جميع امراي ايشان را مثل ذَبَح و صَلْمُنّاع، 12 كه مي گفتند: « مساكن خدا را براي خويشتن تصرف نماييم.» 13 اي خداي من، ايشان را چون غبارِ گردباد بساز و مانند كاه پيش روي باد. 14 مثل آتشي كه جنگل را مي سوزاند و مثل شعله اي كه كوهها را مشتعل مي سازد. 15 همچنان ايشان را به تندباد خود بران و به طوفان خويش ايشان را آشفته گردان. 16 رويهاي ايشان را به ذلت پر كن تا نام تو را اي خداوند بطلبند. 17 خجل و پريشان بشوند تا ابدالآباد و شرمنده و هلاك گردند. 18 و بدانند تو كه اسمت يهوه مي باشد، به تنها بر تماميِ زمين متعال هستي.

نحميا باب 4
1 و هنگامي كه سَنْبَلَّط شنيد كه به بناي حصار مشغول هستيم،‌ خشمش افروخته شده، بسيار غضبناك گرديد و يهوديان را استهزا نمود. 2 و در حضور برادرانش و لشكر سامره متكلّم شده، گفت: «اين يهوديانِ ضعیف چه مي كنند؟‌ آيا (شهر را) براي خود مستحكم خواهند ساخت و قرباني خواهند گذرانيد و در يك روز كار را به انجام خواهند رسانيد؟‌ و سنگها از توده هاي خاكروبه، زنده خواهند ساخت؟ و حال آنكه سوخته شده است.» 3 و طُوبيّاي عَمَّوني كه نزد او بود گفت: «اگر شغالي نيز بر آنچه ايشان بنا مي كنند بالا رود، حصار سنگي ايشان منهدم خواهد ساخت!» 4 اي خداي ما بشنو، زيراكه خوار شده ايم و ملامت ايشان را بسر ايشان برگردان و ايشان را در زمين اسيري،‌ به تاراج تسليم كن. 5 و عصيان ايشان را مستور منما و گناه ايشان را از حضور خود محو مساز زيرا كه خشم تو را پيش روي بنّايان به هيجان آورده اند. 6 پس حصار را بنا نموديم و تمامي حصار تا نصف بلندي اش بهم پيوست، زيرا كه دل قوم در كار بود. 7 و چون سَنْبَلَّط و طُوبيّا و اعراب و عَمُّونيان و اَشْدُوديان شنيدند كه مرمّت حصار اورشليم پيش رفته است و شكافهايش بسته مي شود، آنگاه خشم ايشان به شدّت افروخته شد. 8 و جميع ايشان توطئه نمودند كه بيايند و با اورشليم جنگ نمايند و به آن ضرر برسانند. 9 پس نزد خداي خود دعا نموديم و از ترس ايشان روز و شب پاسبانان در مقابل ايشان قرار داديم. 10 و يهوديان گفتند كه «قوّت حمّالان تلف شده است و هوار بسيار است كه نمي توانيم حصار را بنا نماييم.» 11 و دشمنان ما مي گفتند: «آگاه نخواهند شد و نخواهند فهميد، ‌تا ما در ميان ايشان داخل شده، ايشان را بكشيم و كار را تمام نماييم.» 12 و واقع شد كه يهودياني كه نزد ايشان ساكن بودند آمده، ده مرتبه به ما گفتند: «چون شما برگرديد، ‌ايشان از هر طرف بر ما (حمله خواهند آورد).» 13 پس قوم را در جايهاي پست در عقب حصار و بر مكانهاي خالي تعيين نمودم و ايشان را برحسب قبايل ايشان، با شمشيرها و نيزه ها و كمانهاي ايشان قرار دادم. 14 پس نظر كرده، برخاستم و به بزرگان و سروران و بقيه قوم گفتم: «از ايشان مترسيد، بلكه خداوند عظيم و مهيب را بياد آوريد و به جهت برادران و پسران و دختران و زنان و خانه هاي خود جنگ نماييد.» 15 چون دشمنان ما شنيدند كه ما آگاه شده ايم و خدا مشورت ايشان را باطل كرده است،‌ آنگاه جميع ما هركس به كار خود به حصار برگشتيم. 16 و از آن روز به بعد،‌ نصف بندگان من به كار مشغول مي بودند و نصف ديگر ايشان، نيزه ها و سپرها و كمانها و زره ها را مي گرفتند و سروران در عقب تمام خاندان يهودا مي بودند. 17 و آناني كه حصار را بنا مي كردند و آناني كه بار مي بردند و عمله ها،‌ هركدام به يك دست كار مي كردند و به دست ديگر اسلحه مي گرفتند. 18 و بنايّان هر كدام شمشير بر كمرخود بسته، بنّايي مي كردند، و كَرِنّا نواز از نزد من ايستاده بود. 19 و به بزرگان و سروران و بقيه‌ قوم گفتم: «كارْ بسيار وسيع است و ما بر حصار متفّرق و از يكديگر دور مي باشيم. 20 پس هرجا كه آواز كَرِنّا را بشنويد در آنجا نزد ما جمع شويد و خداي ما براي ما جنگ خواهد نمود.» 21 پس به كار مشغول شديم و نصف ايشان از طلوع فجر تا بيرون آمدن ستارگان، نيزه ها را مي گرفتند. 22 و هم در آن وقت به قوم گفتم: «هركس با بندگانش در اورشليم منزل كند تا در شب براي ما پاسباني نمايد و در روز به كار بپردازد.» 23 و من و برادران و خادمان من و پاسباني كه در عقب من مي بودند، هيچكدام رخت خود را نكنديم و هركس با اسلحه خود به آب مي رفت.

No comments:

Post a Comment